سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه

دانلود مقاله خلاقیت

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۱۳ ق.ظ

 

شاید خیلی از افراد تصور می کنند خلاقیت استعدادی است که در سنین کودکی وجوانی بروز داده می شود اما تحقیقات صورت گرفته آنرا تائید نمی کند . انسانها درطول عمر حتی بزرگسالی می توانند خلاق باشند . به عبارت دقیق تر بروز خلاقیت بیش از آنکه تابع ” سن زمانی ” باشد تابع ” سن شغلی ” است . مفهوم دقیق این مطلب ، اهمیت درک شرائط محیطی را ایجاب می کند .  یک قرن پیش پژوهش ها نشان دادند که دستاوردهای خلاق در اوایل بزرگسالی افزایش می یابد ، در اواخر سی سالگی و اوایل چهل سالگی به اوج می رسد و به تدریج افت     می کند . افرادی که خلاقیت را زود شروع کرده اند ، زودتر به اوج و افول می رسند ، در حالی که ” افراد دیر شکوفا شده ” در سنین بالاتر توان کامل خود را نشان می دهند . روند خلاقیت در رشته های گوناگون نیز متغییر است . برای مثال ، نقاشان و موسیقیدانان معمولا ظهور زودهنگام خلاقیت را نشان می دهند ، شاید به این علت که قبل از اقدام به نوآوری به تحصیلات رسمی زیاد ، نیازی ندارند . دانشمندان معمولا دستاوردهای خود را دیرتر نشان می دهند ، زیرا باید به مدارج عالیتری دست یابند و سالها تحقیق کنند تا خدمات ارزشمندی ارائه دهند         ( سیمونتون ، ۱۹۹۱) . در هرحال بروز خلاقیت محدود به سنین خاصی نیست . بررسی زندگی هنرمندان تجسمی مشهور ۶۰ ساله و مسن تر نشان داده است که آنها کیفیت کار خود را به این صورت ارزیابی کردند که همواره در ۴۰  تا ۶۰ سالگی بهتر شده است … خلاقیت در میانسالی می تواند بیانگر انتقال از علاقه خودمحور به ابراز وجود ، به سمت اهداف نوع دوستانه نیز باشد . بعد از اینکه افراد میانسال بر توهم جوانی که ” زندگی می تواند مادام العمر باشد ”  غلبه می کنند ، میل کمک کردن به بشریت و پرمایه کردن زندگی دیگران ، بیشتر می شود ( داکی ، ۱۹۸۹). این تغییر می تواند تا اندازه ای سبب افت کلی بازدهی خلاق در میانسالی باشد. ( سید محمدی ، ۱۳۸۵، ص  ۱۳۵ و ص۲۳۷).

 

نقش ویژه مدارس در پرورش خلاقیت   

حسب نظر افلاطون وظیفه مهم آموزش و پرورش و مدارس تبدیل “بودنهای محدود” انسان به “شدنهای نامحدود” است همچنین سقراط هدف آموزش را در ایجاد نیاز به دانستن ،  نه ارائه دانسته ها  تلقی می کرد          ( موید نیا ، ۱۳۸۴، ص ۱۶۸) . مفهوم این سخنان تائید وجود استعداد فراوان ظاهرا پوشیده در ذات انسان است . در دنیای امروزی ، مسئولیت خطیر این فرآیند در درجه اول متوجه مدارس می باشد.” پرورش استعدادها و کمک به تقویت خلاقیت ” جزو اهداف رسمی و سیاستهای تعریف شده وزارت آموزش و پرورش کشورمان است . در اصل۲۵ کلیات نظام آموزش و پرورش مصوب شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش (۱۳۶۷) تحت عنوان پرورش توان تفکر، نقد و ابتکار آمده است :

” در تدوین و اجرای برنامه های آموزشی و پرورشی باید از شیوه هایی استفاده شود که توان تفکر ، تحلیل ، نقد ، تحقیق ، ابتکار و خلاقیت را تقویت کند و زمینه مناسب برای خودآموزی دانش آموزان را فراهم نماید . برنامه ریزی درسی باید بگونه ای باشد که به دانش آموزان مجال تفکر داده شود و آنان را به اندیشیدن و تفکر ترغیب نماید … تعلیمات باید بگونه ای باشد که در دانش آموزان رشد فکری و قوه تجزیه وتحلیل را تقویت کند … در تنظیم محتوی و مواد درسی و تدریس باید از شیوه های استفاده شود که متکی بر مشارکت فعال دانش آموزان  در درس و بحث باشد و به آنان فرصت کافی جهت ارائه یافته های خود ، راه حلهای مختلف برای حل مسائل و شیوه های ابتکاری داده شود … و از جاذبه اینگونه فعالیتها جهت پرورش روح، تفکر و تحقیق در دانش آموزان استفاده شود … در برنامه های تربیت معلم ، روش های پرورش استعداد ، ابداع و خلاقیت به معلمین در مراحل مختلف تحصیلی تعلیم داده شود ” ( کفایت ، ۱۳۷۳، ص ۴). شانس مدرسه به ویژه مقطع ابتدائی از آن جهت است که سنین مهم خلاقیت ( ۷ تا ۱۱ سالگی ) را در برمی گیرد(سایت اینترنتی آفتاب ، ۱۳۸۷، ص ۲ ) . بدیهی است اصولا مدارس باید  مسئولیت اجرای این اهداف و سیاستها را به عهده داشته باشند. اینکه ساختار، برنامه ها و روش های جاری در سازمان آموزش و پرورش تا چه حد با آن هماهنگ و سازگار است موضوع تا حدود زیادی زیر سوال است . تلقی عمومی متخصصین و کارشناسان موید ناکارآمدی سازمان آموزش و پرورش در این راستا می باشد بطوریکه کمتر خوش بینی وجود دارد که مدارس بتوانند کمک هدفدار و برنامه ریزی شده ای به رشد و شکوفائی استعدادهای خلاقانه کودکان بنماید. افکار عمومی جامعه نیز کم و بیش در تائید چنین ذهنیتی است. دریک تقسیم بندی کلی عوامل محیطی مانع بروز خلاقیت در مدرسه عبارتند از : جو حاکم مدرسه ، مواد و محتوی آموزشی و نقش معلم .

دانلود مقاله و پایان نامه

تورنس طی تحقیقات خود دریافت که با توسعه دانش ( تاکید به افزایش اطلاعات با تاکید بر حفظیات)، قدرت قضاوت و قدرت تصور به محدود شدن گرایش می یابد ریبوت در توضیح این معادله می گوید قدرت تصور سریعتر از قدرت استدلال رشد می کند ، بنابراین وقتی استدلال ، سیر صعودی طی می کند ، تصور به زوال می گراید آموزشهای رسمی مدرسه نیز ، عمدتا به رشد استدلال تاکید می کنند تا رشد تصور. در نتیجه با گذشت زمان و بزرگ شدن کودکان ، خلاقیت آنان نیز قربانی استدلال ، منطق و عادات می گردد و در عمل تحصیل علم و تجارب مانند عوامل بازدارنده ای فکر دانش آموزان را به جمود می کشاند( سعیدی ، ۱۳۸۱، سایت مجله        علمی – آموزشی فرهنگ وپژوهش ، ص ۱).  به گفته بل والاس در کلاسهای درس خلاق ، فکر بیش از حافظه ارزش دارد و معلم تعادلی بین امنیت روانی و آزادی دانش آموزان برقرار می می سازد تا آنها بتوانند ریسک کنند در چنین کلاسهائی ، معلم هدایتگر و تسهیل کننده فرآیند یادگیری دانش آموزان می باشد در حالیکه در کلاس غیر فعال  معلم مقتدر ، دربند زمان و غیر حساس به نیازهای احساسی دانش آموزان و مقید به نظم دادن اطلاعات است ( موید نیا ، ص ۵۹). وجود و تداوم مسائلی چون تاکید بر سطوح اولیه حیطه شناختی و محفوظات ، تکالیف زیاد ، عدم توجه به تفاوتهای فردی ، کلاسهای پرجمعیت ، انظباط سخت ، برنامه و ساعات درسی غیرقابل انعطاف ، عدم آشنائی کافی معلمان با ویژگیهای دانش آموزان خلاق ، روش های تدریس سنتی ، معلم محوری ، تاکید زیاد بر ارزیابی و نمره ، ارجحیت موفقیت تحصیلی ، فشار برای همنوائی ، تلقی سکوت و کم تحرکی به ادب ، غالب بودن جریان تفگر همگرا ،  عدم تجهیز منابع و امکانات و… همه بعنوان مصادیق موانع بروزخلاقیت دانش آموزان محسوب می شوند.

جان دیوئی متفکر بزرگ مسائل تربیتی اعتقاد دارد ” مدرسه باید خود انگیختگی دانش آموزان را تشویق کند . کار مدرسه نباید آموزش تبعیت و فرمانبرداری باشد بهتر است مدرسه فقط مقررات را محور کار قرار ندهد تا دانش آموزان فرصت بروز خلاقیت خود را داشته باشند “. در حالیکه امروزه ایده ها ی نو کودکان به واسطه غیر معمول بودن مورد بی اعتنائی و چه بسا مورد استهزاء قرار گرفته و سرکوب می شود . جو انعطاف پذیر مدرسه ، شرائط حل بسیاری از مشکلات مورد نظر را فراهم می کند کودکان باید در فعالیتهای کلاسی ، انجام تکالیف و… از آزادی نسبی برخوردار شوند البته این موضوع نافی ضرورت استقرار نظم و انضباط نیست چراکه مطابق اصول علمی ، هرهدف آموزشی می تواند در کلیات تابع نظم و در جزئیات تابع انعطاف باشد. در این صورت هم معلم و هم دانش آموزان ، احساس امنیت داشته و با اعتماد به نفس به انجام فعالیتهای خلاقانه  می پردازند.

مواد و محتوی آموزشی نیز به سهم خود از اهمیت بالائی بر خوردار است . امروزه در سیستم های پیشرفته آموزشی هدف ” چگونه یاد گرفتن ” و ” چگونه فکر کردن ” جایگزین ” چه یاد گرفتن ” شده است . آشکار است وقتی چه یاد گرفتن مهم است عمدتا با کمیت و انباشت اطلاعات در ذهن دانش آموزان  مواجه شویم غافل از اینکه به کاربرد و مفید آن توجه داشته باشیم . اثربخشی مطالب آموزشی بصورت داشتن ارتباط با نیازها ، توانائیها ، تفاوتهای فردی و دانش پیشین دانش آموزان ،  موجب ایجاد پیوند عاطفی و شناختی بین فرد و برنامه درسی می گردد . براین اساس نامطلوبترین وضعیت ، شرائطی است که ارزیابی ذهنی دانش آموز از این لحاظ کم اهمیت باشد یعنی تصور نکند که یادگرفتن و یاد نگرفتن مطالب آموزشی یکسان نیست . فراهم آوردن فرصت یادگیری چندگانه ( نظری ، عملی ، مهارتی و…) و بهره مندی از توانائیهای مختلف حسی و مدرنیزه کردن روش های آموزش با بهره گرفتن از بسته های آموزشی ( کتاب درسی ، کتابها و وسایل کمک آموزشی ، سوالات ارزشیابی و راهنمای درسی و…) از جمله موارد قابل توجه در مورد جو حاکم بر مدارس می تواند باشد. معلمان بعنوان موثرترین و کارسازترین مولفه نظام تعلیم وتربیت نیز در فرآیند یاددهی و یادگیری و ایجاد تفکر خلاق در دانش آموزان دارای نقش اساسی هستند . شخصیت و خلاقیت خود معلم و نگرش وی نسبت به موضوع ، شیوه تدریس ، سبک اداره کلاس ، در پرورش تفکر خلاق و انتقادی در دانش آموزان بسیار مهم است بطوریکه اثر هیچ عامل دیگر حتی برنامه درسی و مدیریت با تاثیر نقش معلم برابری نمی کند چرا که تاثیرگذاری آن هم مستقیم و هم غیر مستقیم است ( فلاح ، سایت اینترنتی همشهری آنلاین ) . متاسفانه هنوز نظام آموزش و پرورش کشورمان تا حدود زیادی معلم محور است چنین روشی جزو شیوه های غیر فعال آموزش طبقه بندی می گردد. در شیوه غیرفعال دانش آموز مصرف کننده علم و دانش است تا تولید کننده آن . اندیشه ورزی جایگزین اندیشه آفرینی است.     ایوان ایلیچ وضع چنین مدارسی را اینگونه توصیف می کند ” هنگامی که در مدارس باز می شود در آموزش و پرورش بسته می شود” ( کریمی ، ۱۳۷۸، ص ۴۶ و۴۷). لاجرم می بایست روش های سنتی و قدیمی آموزشی باید پیوسته جای خود را به روش های نو و خلاقانه بدهند که در آن خیلی از چیزها از جمله محتوی کتابها ، نگرشها و روشها می بایست تغییر بیابند و دانش آموز و توجه به رشد استعدادهای فردی محور کار باشد . تحقیقات تورنس ، البیرخ ، آرتوا ، کارین ، والاس و رابرت نشان داده است که نقش مثبت معلمان خلاق و روش های فعال تدریس در رشد قوای خلاقانه دانش آموزان موثرتر است( غنی زاده ، ۱۳۸۷ ، ص ۷۴). سیروتنیک و کلارک ( ۱۹۹۸) با اذعان به نقش ویژه مدرسه در آموزش خلاقیت می گویند ” فرصت نهائی برای هر گونه تغییر و اصلاحی در آموزش و پرورش در دست ، مغز و قلب کسانی است که در مدرسه کار می کنند ” ( موید نیا ، ۱۳۸۴ ، ص۲ ).

[۱] – Special role of schools

[۲] – Ivan  ilich

[۳] – Sirotnic & Clark

  • milad milad

های مقابله (راهکارهای مدیریت استرس)

عوامل مؤثر بر انتخاب سبک های مقابله (راهکارهای مدیریت استرس)

منابع شخصی مقابله، مجموعه پیچیده­ای از عوامل شناختی، شخصیتی و بازخوردی است که بخشی از توانایی روانی فرد را برای مقابله مهیا می­سازد. منابع شخصی عبارتند از ویژگی های زمینه­ای نسبتاً پایدار که انتخاب روش­های ارزیابی و مقابله را تحت­تاثیر قرار می­ دهند. برخی از این ویژگی­ها عبارتند از تحول من، احساس کارآمدی شخصی، خوش­بینی، احساس یکپارچگی، سبک­های شناختی، سبک­های دفاعی و مقابله، و توانایی‌های حل مسئله (موس و اسکافر، ۱۹۹۳)

دانلود مقاله و پایان نامه

 

۲-۱-۳-۱-تحول من

تحول من شامل فرایندی است که طی آن تجارب (لوئه وینگر، ۱۹۶۷) از تحو ل من با عنوان (صفت مسلط ) یاد کرده است .طی مراحل رشد خود به ادراک متفاوتی از خود و دنیای” من” جدید شخص، در یک کل مرتبط با هم یکپارچه‌سازی می­شود اجتماعی می­رسد. هر مرحله از نظر سازمان دهی ساختاری با مراحل دیگر تفاوت کیفی دارد. اگرچه مراحل تحول از ثبات برخوردارند، ولی در آخرین مرحله از رشد تفاوت های میانه­ای افراد آشکار می‌شود. تحول من با الگوهای پیچیده رفتار از قبیل کمک به دیگران، همدلی و تحو ل اخلاقی مرتبط است.

 

۲-۱-۳-۲-کارآمدی

افرادی که احساس کارآمدی شخصی بیشتری دارند، اغلب در مواجهه با موقعیت­هایی که مستلزم چالشگری است، برخوردی فعال و پیگیر دارند. درحالی که افرادی که از کارآمدی کمتری برخوردارند، یا از این موقعیت ها اجتناب می­ورزند و یا واکنشی انفعالی دارند.

 

۲-۱-۳-۳- خوش بینی

انتظار کلی شخص در زمینه پیامدهای خوب، شی یر و کارور (۱۹۸۸ ) گرایش به خوش­بینی را این گونه معنا کرده اند موقعیت­های مشکل یا مبهم خوش­بینی، با افزایش سازش یافتگی جسمانی و روانی با وقایع تنش­زای زندگی رابطه دارد. شاید علت این مسئله آن باشد که افراد خوش بین به کاربرد مقابله متمرکز بر مسئله تمایل بیشتری دارند و از فرایندهای اجتنابی کمتر استفاده می­ کنند. افراد خوش بین در مقایسه با افراد بدبین­، از روش­هایی استفاده می­ کنند که احتمال پیامدهای مطلوب را افزایش می­ دهند.

۲-۱-۳-۴-احساس یکپارچگی

احساس یکپارچگی نوعی تعیین جهت نسبتاً مداو م و باثبات معنا است که دارای سه مؤلفه می­باشد:

  1. قابلیت درک :اینکه شخص چقدر دنیا را واجد ساختار و قابل پیش بینی می­بیند
  2. قابلیت مهار :شخص باور دارد که صاحب منابع فردی و اجتماعی کافی برای مواجهه با خواسته­ های محیط است
  3. هدفمند بودن: برخورداری از این احساس که مقابله فعال با حوادث تنش­زا امری ارزشمند است. اشخاصی که از احساس یکپارچگی زیادی برخوردارند، گرایش دارند که برای موقعیت­­­­ها ساختار قائل شوند؛ چالشگری را بپذیرند و برای تسهیل فرایند مقابله به شناسایی منابع شخصی و اجتماعی بپردازند (موس و اسکافر[۱]، ۱۹۹۳).

شناخت چگونگی تفکر و تفسیر فرد از رویدادهای محیطی در انتخاب سبک­های مقابله­ای نقش دارد. پیروان رویکردهای شناختی انسان را موجودی مختار فرض می­ کنند که با بهره گرفتن از ارزیابی خویش در مورد پیامدهای مسئله، از بین پیامدهای ویژه­ای که در مسیرش قرار دارند، دست به انتخاب می زند. ارزیابی و راهبردهای مقابله، بر عوامل تنش زایی که شخص در معرض آنها قرار دارد، واکنش نسبت به تهدیدها و چالشهایی که این عوامل تنش زا با خود همرا ه می­آورند، و چگونگی سازش یافتگی طولانی مدت و کوتاه مدت تأثیر می­گذارد. به این ترتیب، این چارچوب بیانگر آن است که انسان همان طورکه می تواند از عوامل تنش­زا تاثیر پذیرد، توانایی آن را هم دارد که به پیامدهای عوامل تنش­زای موجود در زندگی خود نیز شکل و جهت ببخشد (موس و اسکافر، ۱۹۹۳)

پایان نامه ها

الگوهای ادراکی و پردازش اطلاعات، فرایند یادگیری و سازشی ما را تحت تاثیر قرار داده و آنها را شکل می‌دهند. در این زمینه می­توان افراد را به دو دسته تقسیم کرد؛ افرادی که ادراک آنان در مورد یک محرک پیچیده عمیقاً تحت تأثیر زمینه و محیط است و افرادی که در درک محرک­های پیچیده از زمینه تأثیر نمی‌پذیرند و خود را عنصری مجزا از محیط در نظر می­گیرند. اشخاص وابسته به زمینه، بیشتر به محیط اجتماعی خو گرفته­اند. از اینرو، دیگران آنها را افرادی گرم و معاشرتی می­دانند. آنان جذب موقعیت­های اجتماعی می­شوند؛ مهارت های اجتماعی بیشتری دارند؛ و هیجانات و عواطف خود را بیشتر بیان می­ کنند. برعکس افراد گروه دوم (افراد مستقل از زمینه) نسبت به نیازهای درونی خود حساسیت بیشتری دارند.

ارزش سازشی هر کدام از جهت گیری های مذکور وابسته به ماهیت موقعیتی است که در آن درگیرند. بینش اشخاص مستقل از زمینه بیش از بقیه ، تحلیلی بوده و واجد ساختار است؛ به همین دلیل در مواجه با موقعیت‌هایی که مستلزم تجزیه و تحلیل منطقی و اتکا به خود است، موفق ترند. اشخاص وابسته به زمینه می‌توانند از مهارت­های اجتماعی خود استفاده کرده و مشکلات بین فردی را به روش های مؤثرتری حل کنند. در عین حال این اشخاص ممکن است برای یافتن راه حل مشکلات زندگی خود صرفاً به دنبال راه حل­های آشکاری بگردند که در محیط بلافصل ایشان موجود است .

یکی از سبک­های بارز شناختی، جست وجوی اطلاعات توسط شخصی است که در معرض تهدید قرار گرفته است .افرادی که بیشتر به جست وجوی اطلاعات می­پردازند و توجه بیشتری به اطلاعات دارند، برانگیخته‌تر و مضطرب ترند و تلاش می­ کنند.

اطلاعات بیشتری در زمینه ماهیت رویداد تنش زا کسب کنند. در مقابل، افرادی که از کسب اطلاعات در مورد رویداد تنش­زا اجتناب می­ کنند و توجهی به اطلاعات ندارند، سعی می­ کنند حواس خویش را از رویداد تنش­زا منحر ف کرده و آرامش خود را حفظ نمایند  (موس و اسکافر، ۱۹۹۳).

 

۲-۱-۳-۵-مکانیسم های دفاعی

برخی پژوهشگران معتقدند افراد در زمینه مکانیسم­های دفاعی و مقابله برای مهار موقعیت­های مختلف زندگی، ترجیحات نسبتاً پایداری دارند. در زمینه دفاع­های من سلسله مراتبی پیشنهاد شده که شامل سه تراز است: ۱) دفاع­های ناپخته مانند فرافکنی و خیال پردازی غیرواقع گرایانه؛ ۲) دفاع­های روان رنجورانه مانند واکنش سازی و سرکوبی ۳) دفاع­های پخته مانند بازداری و انتظار واقع گرایانه. کسانی که از مکانیسم­های دفاعی پخته استفاده می­ کنند، به آسیب روانی کمتری دچار می­شوند و از سازش یافتگی بیشتری برخوردارند. علاوه بر این مکانیسم دفاعی براساس پرسش نامه سبک های دفاعی  (DSQ) مشخص شده است که عبارتند از:

۱٫سبک های سازش نایافته از قبیل رفتار نمایشی و انزوا ؛

  1. سبک هایی که منعکس کننده تصورات ذهنی تحریف شده اند؛ از قبیل آرمان گرایی و خودبزرگ پنداری ؛
  2. سبک های مرتبط با فداکاری از قبیل مراعات حال دیگران به طور ظاهری
  3. سبک های سازش یافته یا پخته از قبیل بازداری و شوخ طبعی (موس و اسکافر، ۱۹۹۳)

افرادی که (من) قوی تری دارند، عمدتاً به سبکهای پخته متکی­اند. به کارگیری سه سبک اولیه ، با من ضعیف تر و ناپخته­تر و  تحول نایافته­تر در ارتباط است .افرادی که خصومت خود را به سوی بیرون، فرافکنی می­ کنند، خشم، سوءظن و نشانگان بدنی زیاد و ثبات هیجانی کمی دارند. اشخاصی که خصومت را به سوی درون خود نشانه می­روند، افسردگی و اضطراب بیشتری را تجربه می­ کنند و پس از تجربه یک شکست، توانایی خود را کمتر تخمین می­زنند. دفاع­هایی نظیر عقلانی سازی و بازگشت با اضطرا ب و افسردگی کمتر، نشانه های بدنی کمتر، آسیب روانی خفیف­تر، سطح بالاتر عزت نفس، ثبات هیجانی بیشتر و در نهایت سازش یافتگی بیشتر و بالاتر ارتباط دارند (کوباسا و مدی، ۱۹۹۴)

 

۲-۱-۳-۶-توانایی حل مسئله

رویکردهای یادگیری اجتماعی بر اهمیت رفتار مؤثر در حل مسئله برای سازش یافتگی مؤثر تاکید کرده­اند. توانایی حل مسئله، شامل حل شناختی و رفتاری مسئله در موقعی تهایی است که افراد در زندگی روزمره با آن مواجه می شوند. این موقعیت­ها می ­تواند مربوط به منزل، محل کار، دوستان و خانواده باشد. اشخاصی که عزت نفس بیشتری دارند، مهار بیشتری بر امور ادراک می­ کنند. افرادی که تمایل به حل مسئله دارند، باثبات تر، مقاوم­تر و باجرأت­ترند و انتظار موفقیت دارند. همچنین اشخاصی که خود را در حل مشکلات کارآمدتر می‌بینند، در مواجه با میزان بالای عوامل

  • milad milad

درمان‌های شناختی ـ رفتاری

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۹ ق.ظ

درمان‌های شناختی ـ رفتاری

درمانگران شناختی معتقدند که تفکر تحریف شده موجب رفتار آشفته می‌شود واصطلاح تفکر تحریف شده، رفتار آشفته را آرام ودرمان می‌کند. رفتاردرمانگران در مقابل معتقدندکه رفتار آشفته ازتجربه گذشته آموخته می شودوبا آموزش دادن به بیماران برای اینکه رفتارهای جدید وسازگارانه تری رابه کاربرند می‌کوشد اختلالات راتسکین دهند. این دو دیدگاه مغایر هم نیستند وبسیاری از در مانگران سعی می کنندهم شناخت‌های تحریف شده را اصلاح کنندهم به بیماران آموزش دهند که رفتارهای جدید بپردازند. هنگامیکه درمانگران هر دو شیوه را با هم ترکیب کنند رویکرد شناختی ـ رفتاری نامیده می‌شود (آلیس،۱۹۶۲، ماهونی ۱۹۷۴، میجین بام ۱۹۷۷، بک وهمکاران ۱۹۹۷؛ به نقل ازسلیگمن وروزنهان،۱۹۸۹،ترجمه سید محمدی،۱۳۸۵).
پایان نامه

اصطلاح مداخله‌های شناختی ـ رفتاری به روش‌هایی مثل آموزش خود تعلیمی، آموزش حل مسئله، باز آموزی اسنادها و روش مقابله با استرس اشاره دارد . دراین درمان‌ها کمک می‌کنند به کودکان یاد بدهیم که چگونه رفتار خودشان را کنترل کنند. درمان‌های شناختی ـ رفتاری این اصل رابه کار می برندکه کودکان کنترل رفتار را از دیگران یاد می گیرندوبا استفاده از راهبردهای متنوع این جریان یادگیری راتقویت می‌کنند در مورد کودکان خردسال ما عنوان حرفه ای به والدین تکیه می‌کنیم که کمک می کنند و فرزندانشان یادبگیرند و آموزش آنهارا عهده دار شوند. وقتی کودکان برزگتر شدند می‌توان مسئولیتی را به آن‌ها واگذار و با آن‌ها مستقیما در کنترل رفتار کار کرد (کری،۲۰۰۵،ترجمه سید محمدی،۱۳۸۹).

۲-۳۰- نظریه بکر

بکر (۱۹۷۱، به نقل از خورشیدی،۱۳۸۴) نظریه رفتارگرایی را مطرح نمودبه نظر وی سه روش زیر برای تربیت واصلاح رفتار فرزندان یا هردو موجودزنده ای وجود دارد.

الف) کنترل محیط

ب) کاربرد دارو

ج) تغییر در عواقب رفتار

ایشان معتقد است که در استفاده از تقویت کننده‌ها

  1. باید استمرار وقوع رفتار مشخص ۲٫ معلوم شودرفتارتحت چه شرایطی انجام می‌شود. انگاه تقویت کننده‌ها یا بازدارنده‌های مناسبی که می‌توانند پاسخ‌ها را تغییردهند رابه کار برند. فرزندانی که با روش بکر تربیت شوند دارای ویژگی‌های مانند شرطی شدن، سلطه پذیری واجرا کننده‌های دستورهای دیگران هستند تربیت فرزندان براساس روس بکر مستلزم کاربست راهبردهای زیر است:
  2. کاربست تشویق وتنبیه بر اساس احساسات وعواطف فرزندان خود.

 

  1. قبل از به کارگیری تقویت کننده ها و تشویق وبازدارنده ها (تنبیه) در خصوص رفتار فرزندان باید توجیه نمود. زیرا استدلال، قدرت، خلاقیت، آنهارا افزایش ومطالب جدیدی به آن‌ها یاد می‌دهد.
  2. دقت کنید اگرتنبیه منطقی در زمان متناسب ومتناسب اعمال

شودمنجربه ایجاد تغییرات مطالب می‌شود.

  1. فرزندان دارای تفاوت‌های فردی هستند لذا هرگز آنها را با همدیگر مقایسه نکنید .

۲-۳۱-نظریه‌ی کانتور

کانتور (۱۹۵۳) نظریه‌ی آموزش والدین را مطرح نمود. دراین روش از والدین در یک فضای آرام وبا تفاهم دورجمع می شوند وتحت نظر مشاوران یا روانشناسان مجرب که فنون تربیت کودک را خوب می‌دانند به تجزیه وتحلیل اختلالات رفتاری فرزندان خود می‌پردازند. (البته والدین شرکت کننده از حضور مشاور یا روانشناس آگاهی ندارد) و هر یک در خصوص مشکلات مطرح شده راه حلی ارائه می دهدکه پس از اصلاح یا تأیید آن مورد استفاده‌ی والدین قرار می‌گیرد. این روش می‌تواند اطلاعات فراوانی در خصوص تربیت فرزندان به والدین ارائه دهد. کاربست این روش مستلزم توجه و لحاظ نمودن راهبردهای زیر است:

  1. لازم است موضوعات مورد بحث ازمشکلاتی باشندکه شرکت کنندگان با آن مواجه وبا توافق آن‌ها باشد.
  2. اهداف وضرورت رااز قبل برای آن‌ها مشخص کنید.
  3. عوامل اجتماعی ـ فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ ارزشی ـ وغیر… را بررسی ومشخص نمایید بر اساس آن‌ها برای آن‌ها برنامه ریزی کنید ( به نقل ازخورشیدی،۱۳۸۴).

۲-۳۲- پیشینه پژوهش

۲-۳۳-پژوهش های انجام شده در داخل کشور

رسولی، امیدیان و سامعی (۱۳۹۲) در پژوهشی اثربخشی آموزش شناختی  رفتاری به مادران برکاهش اختلال کاستی توجه / بیش فعالی کودکان آنها و افزایش شادکامی والدین را بررسی کردند. یافته ها نشان داد دارو درمانی و آموزش به مادران هر دو موثر است و منجر به کاهش علائم شده است اما تفاوت بین دارو درمانی و آموزش به مادران نیز معنا دار است و این نشان می دهد آموزش به مادران به همراه دارو در مانی در کاهش علایم موفق تر است.  به علاوه تاثیر آموزش به مادران در افزایش شادکامی آنها معنادار است. همچنین یافته ها حاکی ازآن است افزایش شادکاهی مادران می تواند شادکامی پدران را که در جلسات آموزشی حضور نداشتند به دنبال داشته باشد.

دادستان، قنبری و حیدری (۱۳۹۲) در پژوهشی اثر بخشی آموزش رفتاری والدین بر کاهش مشکلات برونی سازی شده کودکان ۷ تا ۹ سال بررسی کردند. نتایج نشان داد که والدین گروه آزمایش در پایان دوره آموزشی در مشکلات کلی برونی سازی شده و رفتارهای پرخاشگرانه کاهش معناداری را نسبت به گروه کنترل گزارش کردند در حالی که رفتارهای قانون شکنی در دو گروه تفاوتی نداشتند.

سرابی جماب و همکاران (۱۳۹۱). تاثیر برنامه اموزش والدین و پروراندن مهارتها بر استرس مادران کودکان مبتلا به اتیسم در پژوهشی بررسی کردند. یافته ها نشان دادند که برنامه اموزش والدین و پروراندن مهارتها، استرس مادران را در دوره پس ازمون و پیگیری کاهش داده است.

علیزاده (۱۳۹۱) در پژوهشی تدوین برنامه آموزش والدین برای خانواده های دارای فرزندان با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و تأثیر آن برکاهش نشانه ها و کارکرد خانواده را مورد بررسی قرار داد.  نتایج به دست آمده در این پژوهش نشان داد که آموزش والدین توانسته است بر کاهش میزان استرس والدین، افزایش شیوه فرزندپروری مقتدرانه (پدر و مادر) و کاهش شیوه فرزندپروری سهل گیر پدر تأثیر معنادار داشته باشد. همچنین لازم به ذکر است که آموزش والدین بر کاهش نشانه ها، شیوه فرزندپروری خودکامه (پدر و مادر ) و سهل گیر (مادر) تأثیر معنادار نداشت. نتایج مربوط به آزمون پیگیری نیز نشان داد که شیوه فرزندپروری خودکامه مادر در افزایش یافته است.

خوشابی، قدیری و جزایری (۱۳۸۵) در پژوهش خود به این نتیجه رسیده اند که برنامۀ آموزش مدیریت والدین به تنهایی در کاهش نشانه های اصلی اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و مشکلات رفتاری این کودکان تأثیری ندارد ولی درمان ترکیبی یعنی آموزش والدین و دارو درمانی در کاهش مشکلات یادگیری و نیز مشکلات روان تنی کودکان تأثیر معناداری دارد.

زرگری نژاد و یکه یزدان دوست (۱۳۸۶)  با انجام تحقیقی در رابطه با آموزش والدین دریافتند که آموزش والدین بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان کودکان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی مؤثر، اما بر بیش فعالی، تکانشگری و بی توجهی آنان بی تأثیر است.

حاجی سید رضی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی اثر بخشی آموزش والدین بر روش های فرزند پروری مادران و مشکلات رفتاری کودکان بررسی کردند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد برنامه آموزش والدین، بهبود روش های فرزندپروری و بعد کنترل قاطعانه مادران گروه آزمایش را بدنبال داشت. تفاوت معناداری در دیگر ابعاد روش های فرزند پروری و مشکلات رفتاری کودکان بین گروه های ازمایشی و گروه گواه نشد.

اسماعیلی نسب و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی به  مقایسه اثربخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رفتاری بر کاهش شدت نشانه های اختلال سلوک در کودکان پرداختند. بر اساس نتایج به دست آمده، در دو گروه آدلری و رفتاری، نسبت به گروه گواه، کاهش معناداری در شدت نشانه های اختلال سلوک مشاهده شد ولی بین دو روش، تفاوت معناداری نبود. این نتایج در مورد نشانه های دو اختلال بی اعتنایی مقابله ای و نارسایی توجه/ بیش فعالی در این کودکان نیز صادق بود.

بلالی  و آقایوسفی (۱۳۹۰) در پژوهشی  اثربخشی برنامه آموزش والدین بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان را بررسی نمودند. نتایج نشان داد که مشکلات رفتاری آزمودنیهای گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه بهطورمعناداری کاهش یافت، به علاوه پس از گذشت ۴ ماه نتایج مداخله در کودکان گروه آزمایشی پایدار بود.

کنگرلو و همکاران(۱۳۹۱) در تحقیقی تاثیر آموزش خانواده درکاهش مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال کمبود  ADHD توجه و بیش فعالی را بررسی کردند. میانگین پرخاشگری در کودکان قبل از آموزش والدین ۶۱/۷ و پس از اموزش به ۳۲/۶ ولی در کودکانی که والدین آنان آموزشی دریافت نکردند کاهش مشکلات رفتاری دیده نشد. به عبارتی، در گروه آزمایشی کاهش قابل توجهی در خصوص مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به بیش فعالی، نسبت به گروه کنترل، دیده شد.

حاجبی و همکاران (۱۳۸۴) در پژوهشی تأثیر آموزش مدیریت رفتاری به والدین کودکان پیش دبستانی مبتلا به اختلال بیش فعالی با کمبود توجه را مورد بررسی قرار دادند. نمره های مقیاس ارزیابی کانرز والدین و آزمون تعامل والد  کودک پیش از آموزش مدیریت رفتاری والدین و پس از آن تفاوت معنی داری را نشان دادند.

سهرابی و همکاران (۱۳۹۳) در پژوهشی اثربخشی آموزش والدینی بارکلی بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان پیش دبستانی را مورد بررسی قرار دادند. براساس نتایج به دست آمده، در گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه، در مراحل پس آزمون کاهش معناداری در شدت نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای مشاهده شد. نتایج پژوهش بیانگر این مطلب است که نافرمانی کودکان گروه آزمایش به طور معناداری کاهش یافته است و بین اثربخشی آموزش والدینی بارکلی بر کاهش نافرمانی مقابله ای دختران و پسران تفاوت معناداری وجود ندارد.

 

حاجی سید جوادی و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهشی اثربخشی آموزش رفتاری بارکلی به والدین کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه- بیش فعالی در کاهش علایم را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد آموزش رفتاری بارکلی در والدین بر میزان کاهش علایم کودکان مبتلا تأثیر معنی داری داشت و موجب کاهش علایم در گروه مداخله در مقایسه با گروه گواه شد. اندازهگیری مکرر، ماندگاری تأثیر آموزش والدین بر کاهش علایم را تأیید کرد.

کلانتری، نشاط دوست و زارعی(۱۳۸۰) تاثیر آموزش رفتاری والدین و دارو درمانگری بر میزان علایم فزون کنشی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که آموزش رفتاری والدین، بر اساس ارزیابی والدین در مرحله بعد از درمان و پیگیری، بطور معنی داری میزان علایم فزون کنشی کودکان مورد مطالعه را کاهش داده است، اما بر اساس ارزیابی معلمان، تفاوت معنی داری بین میانگین های میزان علایم فزون کنشی گروه آموزش رفتاری والدین و گروه گواه در مرحله بعد از درمان و پیگیری وجود نداشت. از طرف دیگر، نتایج تحقیق نشان داد که دارودرمانی، در مرحله بعد از درمان، به طور معنی داری تاثیر چشمگیری بر کاهش میزان علایم فزون کنشی کودکان مورد مطالعه داشته است.

عربی و همکاران(۱۳۹۲) در پژوهشی اثربخشی آموزش مدیریت والدین برکاهش علائم اختلال های بیرونی شده کودکان دچار نقص توجه/ بیش فعالی را مورد بررسی قرار دارند. یافته ها نشان داد آموزش مدیریت والدین، نشانه های اختلال ها ی رفتاری و نشانه های بیرونی شده، از جمله پرخاشگری، تکانشگری، بیش فعالی و اضطراب کودکان دچار نقص توجه/ بیش فعالی را در مقایسه با گروه گواه و پیش آزمون به طور معناداری کاهش داده است.

پارسا و همکاران (۱۳۸۸) در تحقیقی تاثیر آموزش گروهی والدین کودکان ۴ تا ۱۰ ساله مبتلا به اختلال نقصان توجه- بیش فعالی بر اختلالات رفتاری فرزندان آنها را بررسی کردند. یافته ها نشان داد علی رغم بهبود معنادار هر دو گروه در ارزیابی درون گروهی قبل و بعد، میزان کاهش نمرات خرده مقیاس های رفتاری سلوک ، اضطراب ، شاخص بیش فعالی و نمره کل پرسشنامه در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد معنادار بود. در حالی که در خرده مقیاس های یادگیری ، تکانشی بیش فعالی و مشکلات روان تنی تغییر معناداری ایجاد نشد.

  • milad milad

پایان نامه : خصوصیات افراد دارای مهارت های اجتماعی

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۷ ق.ظ

خصوصیات افراد دارای مهارت های اجتماعی

افراد توانا به لحاظ اجتماعی می توانند با درک و پاسخ دهی به موقعیت های اجتماعی ، به صورت موثر بر محیط اجتماعی خود مدیریت کنند . این افراد دارای خصوصیات زیر هستند :

  • حساسیت اجتماعی: به درستی مفهوم هر رخداد اجتماعی را می فهمند، یعنی رمزگشایی کردن از نشانه ها (سرنخ های) اجتماعی.
  • ایفای نقش: افراد و نحوه ی تجربه کردن آنها را درک می کنند.
  • بینش اجتماعی: موقعیت های اجتماعی و آنچه را که در اجتماع رخ می دهد، درک می کنند.
  • فهم اجتماعی: جریان ها و عرف اجتماعی نظیر دوستی ها و روابط متقابل اجتماعی را درک می کنند.
  • بینش روان شناختی: خصوصیات فردی و انگیزش دیگران را درک می کنند.
  • قضاوت اخلاقی: موقعیت های اجتماعب مربوط به آداب و اصول اخلاقی را ارزیابی می کنند.
  • ارتباط اجتماعی: نحوه ی مداخله ی موثر و چگونگی تاثیرگذاری بر رفتار دیگران را درک می کنند؛ مهارتی که مستلزم مهار یا کنترل خود می شود.
  • ارتباط: به درستی، آنچه را که فکر می کنند و حسی را که دارند، به دیگران ابراز می کنند.
  • حل مسئله ی اجتماعی: مشاجره ها را حل می کنند و نحوه ی تاثیرگذاری بر رفتار دیگران برای دست یابی به اهداف مورد نظر را درک می کنند(اماندا وهمکاران[۱]،۲۰۰۸).

علل نقص در مهارت‌های اجتماعی

در مورد علل نقص در مهارت‌های اجتماعی نظرات متعددی وجود دارد. برخی روان‌شناسان معتقدند، مشکلات اجتماعی ممکن است از فقدان انگیزش و توانایی‌های شناختی برای کاربرد رفتارهای اجتماعی، ناشی شود. یک دلیل دیگر برای نقص در این مهارت‌ها می‌تواند این باشد که دانش‌آموزان ارتباطات غیرکلامی را بد تعبیر می‌کند. گرشام و الیوت[۲](۱۹۹۳) پنج علت را برای نقص در مهارت‌های اجتماعی ذکر کرده‌اند که عبارت‌اند از:

  1. فقدان دانش کافی؛
  2. نداشتن تمرین و بازخورد کافی؛
  3. عدم دریافت تقویت؛ مشکلات رفتاری؛
  4. فقدان فرصت کافی

روش های آموزش مهارت های اجتماعی

 

  • ترغیب دانش آموزان به تجزیه و تحلیل آن چه که مهارت های اجتماعی را شکل می دهند.
  • آموزش مستقیم مهارت های اجتماعی.
  • توضیح و مدل سازی اجرای مهارت های اجتماعی: برای نمونه ، هر مهارت را می توان به این شکل نشان داد؛ استفاده از الگوهای زنده؛ ایفای نقش؛ نمایش صامت ( پانتومیم )؛ استفاده از پخش تصویری؛ متوقف کردن فیلم در جاهای حساس، به منظور بحث درباره ی رفتارها و عکس العمل های مناسب.
  • تقویت رفتارهای مناسب (نه فقط تمرکز بر خلاص شدن از رفتار «بد»).
  • کمک کردن به دانش آموزان در به خاطر سپردن ارتباط رفتارهای آشکار در موقعیت های مشخص ( مثلاًاگر کسی از تو بپرسد می خواهی بازی کنی، چه پاسخی می دهی؟).
  • استفاده از بروشور و دفترچه، برای نشان دادن شرایط اجتماعی زندگی واقعی و مشکلات مربوط به مهارت های اجتماعی.
  • طراحی تکالیف کلاس در جهت افزایش اطمینان، پذیرش، مشارکت و پشتیبانی متقابل بین دانش آموزان، اهمیت دادن به مهارت ها و دانش های گوناگون.
  • درخواست از دانش آموزان برای این که گام های هر مهارت را به طور شفاهی تمرین کنند.
  • ارائه ی بازخورد واضح: نشان دادن این که کدام یک از گام های مهارت با موفقیت انجام شدند و کدام ها به پیشرفت بیشتر احتیاج دارند ( مثلاً تو این بار خوب با گروه بازی کردی؛خیلی قشنگ مشارکت می کردی؛ دفعه ی بعد می توانی سعی کنی با دو نفر در گروه صحبت کنی)(چن وهمکاران[۳]،۲۰۰۱؛ به نقل ازپورمختار،۱۳۹۲).

رویکرد جدید در تدریس مهارت‌های اجتماعی

روش‌های تدریس مهارت‌های اجتماعی زیر عنوان سه رویکرد نظری دسته‌بندی می‌شوند (شرطی‌سازی عامل، یادگیری اجتماعی، و شناختی ـ رفتاری) که از لحاظ تمرکز درمانی (برای مثال، تفکر کودکان، مهارت‌های حل مسئله و رفتار کودکان)و فعالیت‌های مربوط به شیوه‌های درمان (برای مثال، الگودهی و تقویت رفتارهای مناسب) متفاوت هستند چهار فرایند اساسی زیربنای روش‌های مداخله در مهارت اجتماعی را تشکیل می‌دهند. این فرایندها «متغیرهای آموزشی» نام‌گذاری شده‌اند که شامل آموزش، تمرین، تقویت، بازخورد و فرایندهای کاهشی هستند.

رویکرد جدید یا رویکرد «کلاس‌پذیرا[۴]»برنامه مهارتی مجزایی نیست، بلکه در آن تلاش بر این است که مهارت‌های اجتماعی در کارکردهای روزانه مدرسه گنجانده شود. این مهارت‌های ضمنی همه سطوح پیش‌گیری (اولیه، ثانویه و ثالث) را شامل می‌شوند و می‌توان آن ها را در مدرسه (راهروها و غذاخوری)، اتوبوس و زمین بازی تمرین کرد(سلیمانی،۱۳۹۰: ۳۶).

هفت اصل راهنمای این رویکرد عبارت‌اند از:

  1. برنامه اجتماعی به اندازه برنامه تحصیلی اهمیت دارد.
  2. این که کودکان چگونه یاد می‌گیرند، به اندازه چرایی یادگیری مهم است.
  3. بیشترین رشد شناختی از طریق تعامل اجتماعی اتفاق می‌افتد.
  4. برای موفقیت تحصیلی و اجتماعی به یک مجموعه از مهارت‌ها (همکاری، جرئت‌ورزی، مسئولیت‌پذیری، همدردی و خودکنترلی) نیاز است.
  5. توجه به ابعاد فردی، فرهنگی و رشدی به اندازه محتوای تدریس اهمیت دارد.
  6. آگاهی از شرایط خانواده دانش‌آموز و شریک کردن‌ آن ها در کار آموزش دارای اثرات مثبتی است.
  7. چگونگی همکاری بزرگسالان در مدرسه، به اندازه توانمندی‌های فردی آن ها مهم است(سلیمانی،۱۳۹۰: ۳۶).

چرنی[۵] (۱۹۹۲) می‌گوید: بسیاری از کودکان در ابتدای ورود به مدرسه نمی‌دانند که چگونه به طور اجتماعی رفتار کنند. آنها غالباً برای آن که بتوانند انتظارات رفتاری را در کلاس درس برآورده کنند، به آموزش نیاز دارند. در نتیجه این آموزش محیط یادگیری راحتی برای دانش‌آموزان و معلم ایجاد می‌شود. او اعتقاد دارد که معلم نیاز دارد که شش هفته اول مدرسه، نه‌تنها بر مرور مواد درسی سال‌های گذشته، بلکه بر تدریس به کودکان درباره انتظارات کلاس درس بدون نگرانی، و درباره مقدار برنامه تحصیلی در حال اجرا، تمرکز داشته باشد.

رویکرد کلاس‌پذیر (پاسخ ده)، نمونه‌ای از رویکرد کلی پیش‌گیری جامع مدرسه و مداخله‌ای است که ساختار مهارت‌های اجتماعی، توانمندسازی تحصیلی و حمایت اجتماعی را یکپارچه می‌کند. این رویکرد آموزشی، تدریس مهارت‌های تحصیلی و اجتماعی را به عنوان قسمتی از زندگی روزانه در مدرسه و به صورت منسجم در نظر می‌گیرد و شامل شش بخش به این شرح است: ملاقات صبحگاهی؛ سازمان کلاس؛ قوانین و نتایج منطقی؛ اکتشاف هدایت شده؛ فرصت انتخاب تحصیلی؛ ارزیابی؛ گزارش‌دهی. مؤلفه‌های رویکرد کلاس‌پذیرا، از طریق تمرین‌های معلمان و محققان آموزشی ـ رشدی تکامل یافته و اصلاح گردیده‌اند(الیوت وهمکاران[۶]،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).

ملاقات روزانه: با تمرین احوال‌پرسی شروع می‌شود دانش‌آموزان، پس از آن که اخبار و اطلاعات تحصیلی و اجتماعی را تبادل کردند، در فعالیت‌های انگیزشی شرکت می‌کنند و بر قسمت‌های شناختی روزی که پیش‌رو دارند، متمرکز می‌شوند. آن ها با معلمشان دایره‌‌وار می‌نشینند و حس تعلق، اهمیت و شادی را تجربه می‌کنند. ملاقات روزانه آهنگ خود را در کل روزهای مدرسه حفظ می‌کند. این آداب روزانه، حس اجتماعی و جو حمایتی پدید می‌آورد که موجب ورزیدگی در مهارت می‌شود. ملاقات روزانه، به عنوان تمرینی آشنا در ساختار منطقی کودک، موجب افزایش مهارت‌های ارتباطی او می‌شود.
سازمان کلاس: در این شیوه آموزشی، معلمان به سطوح رشدی دانش‌آموزان، تناسب مبلمان کلاس، امور روزمره کلاس، موقعیت قرارگیری دانش‌آموزان و عامل‌های زمانی متناسب با آن، توجه ویژه‌ای دارند. به علاوه، تمرین‌ها نکته اصلی در کلاس‌های مقدماتی و ابتدایی هستند و به دوره‌های بعدی گسترش پیدا می‌کنند (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).

مؤلفه قوانین و نتایج منطقی: رویکردی انضباطی است که هدف آن ایجاد خودکنترلی در دانش‌آموزان است تا توانایی‌های آنها تقویت شود. در امور تحصیلی و انسانی استقامت پیدا کنند و راه‌های مراقبت از همسالان و بزرگسالان را یاد بگیرند در این شیوه، به دانش‌آموزان توصیه می‌شود قوانینی وضع کنند که برای همه اعضای کلاس،‌ امکان برآوردن اهداف کلاس را فراهم کنند. در پیامدهای منطقی تاکید می‌شود، مسئولیت رفتار نادرست با دانش‌آموز است، ولی به دانش‌آموز، اجازه یافتن رفتار درست و یادگیری از اشتباهات داده می‌شود (ضمن حفظ شأن دانش‌آموز) (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).

فرصت انتخاب تحصیلی: دادن حق انتخاب به دانش‌آموز، به رشد حس مالکیت او کمک می‌کند. به دانش‌آموزان به طور منظم در مورد یادگیری‌شان فرصت انتخاب داده می‌شود (افزایش انگیزش دانش‌آموزان). در چنین کلاس درسی، تاکید بر الگودهی، تمرین و بازی نقش انتظارات رفتاری است (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).۲۰۰۱: ۲۳).

روش اکتشافی هدایت شده: معرفی اطلاعات به شیوه‌ای که خلاقیت و مسئولیت‌‌پذیری را تشویق کند و مراحلی برای دامنه وسیعی از فعالیت‌های تحصیلی به وجود آورد. در این روش، برنامه‌ریزی دقیقی برای استفاده از توانمندی‌های بالقوه دانش‌آموزان انجام می‌گیرد. معلمان اجازه دارند، کلاس‌هایی ایجاد کنند که دانش‌آموزان بتوانند تعادلی در کارهای محول شده از جانب معلم و کارهایی که از طریق مجموعه توانمندی‌های خود انتخاب می‌کنند، پدید آورند. این انتخاب به دانش‌آموزان فرصت می‌دهد، استقلال و همکاری، تحقیق و مطالعه مهارت‌ها، تولید کار مداوم و ارائه کارها به هم‌سالانشان را تمرین کنند.و سرانجام، کلاس‌پذیرا معلمان را تشویق می‌کند، در مورد مجموعه روش‌های جای گزین ارزیابی کارهای دانش‌آموزان به کاوش بپردازد و این ارزیابی‌ها را با اندازه‌گیری‌های استاندارد ترکیب کند. همچنین، این رویکرد از گزارش پیشرفت دانش‌آموز به والدین (در یک پیوستار در مقایسه با نمره‌های مجزا) حمایت می‌کند. در این رویکرد، معلمان انتظار دارند که والدین و دانش‌آموزان در اهدافی که در ابتدای هر سال معین می‌کنند، درگیر شوند. بنابراین، رابطه‌ای معنی‌دار با تمرکز برآموزش و پرورش به وجود می‌آید. ویژگی‌های ساختاری کلاس پاسخ ده عبارت‌اند از: ساختمان مدرسه، موقعیت و شرایط طبیعی که در حفظ مهارت‌های اجتماعی معرفی شده نقش ایفا می‌کنند، و الگوها و روش‌های تدریس. به خاطر ماهیت فراگیر این برنامه، تعمیم‌دهی مهارت‌ها به محیط خارج از مدرسه نیز میسر است(الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).

[۱]-Amanda & etal

[۲]-Gresham & Elliot

[۳]-Chen & etal

[۴]-Responsive classroom

[۵]-Cherny

[۶]- Elliot &etal

  • milad milad

خرید اینترنتی فایل تحقیق : تعریف منبع کنترل

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۵ ق.ظ

تعریف منبع کنترل

مفهوم منبع کنترل به این مربوط است که شخص تا چه اندازه باور دارد که بر شرایط خود مؤثر بوده و کنترل دارد. منبع کنترل اولین بار در نظریه یادگیری راتر در سال ۱۹۶۵ مطرح شد. راتر مفهوم منبع کنترل را برای انکار نمودن تفاوت‌های شخصیت در عقاید ما نسبت به منبع تقویمان معرفی نمود. پژوهش راتر نشان داده است که برخی از مردم معتقدند تقویت وابسته به رفتار خود آن‌هاست. دیگران فکر می‌کنند که تقویت توسط نیروهای بیرونی کنترل شده است. منبع کنترل به میزان اعتقاد فرد در مورد کسب پاداش از طریق کوشش شخصی اطلاق می‌شود (راتر، ۱۹۶۶).

پایان نامه

 

۲-۷-۲٫ منبع کنترل درونی

افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل درونی هستند، خود را حاکم بر سرنوشت خود می‌بینید. این افراد به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی یعنی منبع داخلی نظارت و کنترل باور دارند.

افراد دارای منبع کنترل درونی، اعتقاد دارند که کنترل کافی بر زندگی خود و رویدادهای آن داشته و مطابق همین باور رفتار می‌کنند. تحقیق نشان داده است که آن‌ها در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند. کمتر تحت نفوذ دیگران قرار می‌گیرند و برای مهارت‌ها و پیشرفت‌های خود ارزش والاتری قائل هستند. آن‌ها بیشتر از افراد دارای منبع کنترلی بیرونی برای قبول مسؤولیت اعمال خود آمادگی دارند. تحقیقات مقدماتی حاکی از آن است که افراد دارای منبع کنترل درونی از بهداشت روانی بهتری برخوردار هستند.

همچنین، این افراد در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل نمودند. آن‌ها اضطراب کمتر و عزت‌نفس بیشتری گزارش می‌کنند، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسؤولیت جهت اعمالشان دارند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند (کریمی، ۱۳۸۹).

آیا منبع کنترل درونی همیشه مطلوب است؟ پژوهشگران حوزه منبع کنترل نگران آن هستند که تمایز درونی – بیرونی صرفاً به عنوان اصطلاحی برای بیان خوب و بد یا باکفایت و بی‌کفایت به کار برود. با وجود این، در بسیاری از تحقیقات معلوم شده است که درونی‌ها کارکرد بهتری نسبت به بیرونی‌ها دارند. شاید یک علت آن باشد که بسیاری از پژوهش‌ها در زمینه‌هایی انجام شده که فرد بر آن­چه برایش اتفاق افتاده تا حدودی کنترل دارد (مثلاً دانشجویان می‌توانند با تغییر عادات مطالعه خود بر نمره‌هایشان اثر بگذارند). در چنین موقعیت‌هایی، اعتقاد به مهار شخص می‌تواند درست و انطباقی باشد، اما موقعیت‌هایی نیز هستند که فرد کنترل اندکی بر آن‌ها دارد. در برخی مشاغل خاص، کسانی که سخت کار می‌کنند به همان میزانی حقوق دریافت می‌کنند که افراد فراری از کار دریافت می‌کنند. در یک حکومت استبدادی، در اکثر موارد امکان آن وجود ندارد که به حکومت و دولت تأثیر گذاشت. در چنین موقعیت‌هایی، اعتقاد به مهار شخص ممکن است موجب پریشانی فرد شود (ساپینگتون، ترجمه حسین شاهی، ۱۳۸۸).

 

۲-۷-۳٫ منبع کنترل بیرونی

افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل بیرونی هستند تصور می‌کنند که دریافت تقویت آن‌ها وابسته به مردم دیگر، تقدیر و یا شانس است این افراد معتقدند که بر آن­چه بر ایشان روی می‌دهد کنترل ندارند و رویدادها را به منابع بیرونی از خود مثل شانس، سرنوشت و صاحبان قدرت نسبت می‌دهند. در واقع، این افراد فکر می‌کنند که دریافت تقویت آن‌ها وابسته به لطف دیگران و یا شانس است. مردم دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که تقویت توسط مردم دیگر کنترل شده و آن‌ها در مقابل این نیروهای بیرونی ناتوان‌اند. (شولتز، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).

منبع کنترل ما تأثیر مهمی بر رفتارمان خواهد داشت. اشخاصی دارای منبع کنترل بیرونی هستند که معتقدند رفتارها یا مهارت‌های آن‌ها در تقویت‌هایی که دریافت می‌دارند اثری ندارد، در نتیجه در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایده‌ای نمی‌بینند. آن‌ها به منبع کنترل زندگی خود در زمان حال یا آینده باور چندانی ندارند. (کریمی، ۱۳۸۹).

افراد معتقد به منبع کنترل بیرونی ارزش ناچیزی برای هرگونه تلاش جهت بهبود بخشیدن به شرایط خود قائل می‌باشند. برای این افراد زندگی بیشتر نوعی بازی شانس است و به نظر آن‌ها موفقیت بیشتر به شانس یا لطف دیگران بستگی دارد (گنجی، ۱۳۹۱).

بنابراین درمی‌یابیم که منبع کنترل درونی – بیرونی یک بعد شخصیتی است و به‌طور کلی بیشتر مردم بین این دو حد افراطی قرار می‌گیرند. میزان درونی یا بیرونی بودن فرد یک رشته پیامدهای رفتاری خواهد داشت. انتظار می‌رود که درونی‌ها در انواع بسیاری از فعالیت‌ها سلطه‌جویی و کارآمدی نشان دهند. در حالی که بیرونی‌ها بیشتر منفعل هستند. (کریمی، ۱۳۸۹).

 

۲-۷-۴٫ ویژگی‌های افراد با منبع کنترل درونی

اشخاص با منبع کنترل درونی از لحاظ رفتاری و شخصیتی دارای ویژگی‌های زیر می‌باشند:

  • کنترل کافی بر زندگی خود دارند، یعنی به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی باور دارند.
  • در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند و در انواع بسیاری از فعالیت‌ها سلطه‌جویی و کارآمدی نشان می‌دهند.
  • کمتر تحت نفوذ دیگران قرار می‌گیرند و حس انتخاب شخصی بیشتری را تجربه می‌کنند.
  • برای مهارت‌ها و پیشرفت‌های شخصی خود ارزش والاتری قائل‌اند.
  • نسبت به تقویت های محیطی که می‌توانند برای هدایت رفتار خود از آن‌ها استفاده کنند هشیارترند.
  • بیشتر افراد دارای کنترل بیرونی برای قبول مسؤولیت اعمال خود آمادگی دارند.
  • با احتمال بیشتری درگیر خیال‌پردازی‌های زیادتری درباره پیشرفت می‌باشند و خیال‌پردازی‌های کمتری درباره شکست دارند.
  • اطلاعات بیشتری را در موقعیت‌های متفاوت کسب نموده و پردازش می‌نمایند.
  • احتمال کمتری دارد که مشکلات هیجانی داشته باشند و الکلی بشوند.

۱۰- در کنار آمدن با ناراحتی‌های روانی توانایی بهتری دارند.

۱۱- عزت‌نفس بیشتری دارند و به شیوه‌های ماهرانه اجتماعی‌تری عمل می‌کنند.

۱۲- با همسالانشان مردمی‌ترند و جذب مردمی می‌شوند که می‌توان آن‌ها را دستکاری کرد.

۱۳- این افراد گرایش به کسب نمرات بیشتری در مدرسه دارند در آزمون‌های پیشرفت تحصیلی استاندارد نمرات بالاتری به دست می‌آورند.

۱۴- در تلاش برای قانع سازی و زورگویی مقاوم‌تر، زیرک‌تر و کنجکاوترند.

۱۵- احتمال دارد این اشخاص از نظر جسمانی سالم‌تر از افراد بیرونی باشند و نیز گرایش کمتری به بیماری‌های فشار خون، حملات قلبی دارند.

۱۶- افراد دارای منبع کنترل درونی به ورزش کردن علاقه­مندتر بوده و احتمال ترک سیگار در آن­ها بیشتر

  • milad milad

ارکان روان نمایشگری

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ

ارکان روان نمایشگری

۲-۵-۲-۱ کارگردان

منظور از کارگردان در روان نمایشگری، در واقع همان متخصص بالینی یا رهبر گروه است که گروه روان نمایشگری را مدیریت می‌کند (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی، جوکار و جوکار، ۱۳۸۸). مورنو (۱۹۵۳، به نقل از کارپ، ۱۹۹۴) برای کارگردان سه نقش قائل بود: ۱- تولید کننده[۲]، ۲- مشاور[۳] ۳- تحلیل گر[۴]. کارگردان در نقش تولید کننده، وظیفه دارد  به فردی که به منظور اجرا انتخاب می‌شوند، کمک کند تا هرچه بهتر به تدارک و اجرای موقعیت مورد نظر خود بپردازد و افراد مناسبی را جهت ایفای نقش های مکمل انتخاب کند. در نقش مشاور یا روان درمانگر، کارگردان  وظیفه دارد با شخص اول همدلی کرده، او را بپذیرد و دنیای او را درک کند. در نقش تحلیلگر نیز کارگردان باید با توجه کامل به رفتار کلامی‌و غیرکلامی‌اعضا نسبت به پویایی های شخصی و بین فردی آن ها توجه و حساسیت لازم را داشته باشد و به آن ها کمک کند تا به طور عمیق، مسائل و تعارضات خود را مورد کاوش و تحلیل قرار دهند.

 

 

۲-۵-۲-۲ شخص اول

شخص اول، فردی است که مسئله یا موقعیت مورد نظر او در قالب نمایش، به اجرا در می‌آید. این شخص با کمک کارگردان، افرادی را برای نقش های مورد نیاز در موقعیت مورد نظرش انتخاب می‌کند و پس از مشخص کردن دقیق موقعیت، به اجرای آن می‌پردازد. شخص اول، باید موقعیت مورد نظر را با تمام جزئیات فیزیکی، هیجانی (احساسات در موقعیت خاص) و شناختی (افکار در موقعیت خاص)، توصیف و مجسم کند (کارپ، ۱۹۹۸).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

۲-۵-۲-۳ یاور (یاور کمکی)

یاور به فرد یا افرادی گفته می‌شود که جهت اجرای یک موقعیت با شخص اول، همکاری کرده و نقش های خاص آن موقعیت را برعهده می‌گیرند. نقشی که یک یاور ایفا می‌کند لزوماً انسان نیست؛ یاور می‌تواند نقش انسان، اشیا، نمادها، یا حتی ابعاد شخصیتی مختلف، مثل بعد مضطرب یا بعد کودک شخصیت شخص اول و یا بخشی از خودگویی های ذهنی او در یک موقعیت را برعهده بگیرد (کارپ، ۱۹۹۴).

۲-۵-۲-۴ حضار[۷]

منظور از حضار، تمام اعضایی هستند که در جلسه، حضور دارند ولی در هنگام اجرای نمایش توسط شخص اول و یاورها در صحنه ی اجرا وارد نمی‌شوند (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی و همکاران، ۱۳۸۸). با اینحال، حضار در تمام مراحل روان نمایشگری، بویژه در مرحله ی آخر، درگیری و مشارکت فعالی دارند (روسکومب- کینگ[۸]، ۱۹۹۸).

۲-۵-۳ صحنه ی اجرای روان نمایشگری

دو شکل اصلی چینش صندلی ها یا صحنه ی اجرای روان نمایشگری، با نام های صحنه ی برج دریایی[۹] و صحنه ی وینی[۱۰] شناخته می‌شوند. صحنه ی برج دریایی، شکل اولیه و سنتی اجرای روان نمایشگری است که در واقع شکل سنتی اجرای نمایش به طور کلی نیز محسوب می‌شود. این حالت، در واقع همان حالت صحنه های مرسوم در سالن های تئاتر است؛ یعنی حضار در جلوی صحنه قرار می‌گیرند و نمایش، رو به روی آنها اجرا می‌شود. اما صحنه ی وینی به حالتی اشاره دارد که حضار، به شکل دایره وار یا نیم دایره، اطراف فضای صحنه قرار می‌گیرند و صحنه در احاطه ی حضار، اجرا می‌شود. شکل وینی،‌ امروزه بسیار رایج تر بوده و به عنوان شکل اصلی صحنه ی روان نمایشگری محسوب می‌شود (مارینیو، ۱۹۹۴).

۲-۵-۴ مراحل روان نمایشگری

۲-۵-۴-۱ گرم کردن[۱۱]

معمولاً افرادی که در هر شکلی از مداخله ی گروهی حضور پیدا می‌کنند، در ابتدای امر، به درجات مختلف، اضطراب و مقاومت دارند، زیرا درچنین شرایطی فرد نمی‌تواند بدون هیچ مقدمه ای عمیق ترین و شخصی ترین مسائل و احساسات خود را در معرض دید دیگران قرار دهد. از جمله نگرانی های اصلی افراد، در چنین موقعیتی این است که مورد ارزیابی و قضاوت های منفی سایر اعضای گروه قرار بگیرند (کری و کری؛ ترجمه ی بهاری، رنجگر، حسین شاهی برواتی، میرهاشمی‌و نقشبندی، ۱۳۹۰). برای غلبه براین مسائل و مشکلات مشابه، بهترین راه حل، ایجاد یک آماده سازی اولیه است که در روان نمایشگری، مرحله ی گرم کردن نامیده می‌شود و حدود یک چهارم ابتدایی زمان جلسه را به خود اختصاص می‌دهد. مورنو اعتقاد داشت که گرم کردن، خلاقیت و خودجوشی گروه را بالا می‌برد (بلاتنر و بلاتنر[۱۲]، ۱۹۹۷). درگرم کردن با بهره گرفتن از تکنیک های مختلف که اکثراً با تحرک جسمانی نیز همراهند، سعی می‌شود جوّ پراکنده و ناآشنای گروه، به یک کل یکپارچه تبدیل شود، به طوری که اعضا درآن احساس امنیت کنند، مقاومت ها و اضطرابشان به حداقل برسد و برای خودفاش سازی در مرحله ی اجرا آماده شوند (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی و همکاران، ۱۳۸۸). البته مرحله ی گرم کردن،‌ صرفاً خاص جلسات ابتدایی روان نمایشگری نیست، بلکه این مرحله، جزئی اساسی از جریان روان نمایشگری است که در هرجلسه باید به خوبی اجرا شود. در واقع اجرای مراحل بعدی روان نمایشگری، در گروی اجرای بهینه ی مرحله ی گرم کردن است، زیرا در این مرحله است که اعضا به سطح لازم خودجوشی، برانگیختگی جسمی‌و روانی و خلاقیت برای مرحله ی اجرا که مرحله ی اصلی روان نمایشگری است، دست می‌یابند (تائون[۱۳]، ۱۹۹۸).

۲-۵-۴-۲ اجرا

مرحله ی اصلی هرجلسه ی روان نمایشگری، مرحله ی اجرا است. این مرحله، حدود نیمی‌از زمان جلسه را به خود اختصاص می‌دهد. در ابتدای مرحله ی اجرا لازم است که شخص اول انتخاب شود. معمولاً انتخاب شخص اول به یکی از این سه طریق می‌تواند صورت بگیرد: ۱- کارگردان شخصی را که مناسب و آماده برای اجرا می‌داند، بنا به تشخیص خود انتخاب می‌کند ۲- مسائل مختلف اعضا پیش از اجرا مطرح شود و خود اعضا فردی را که تمایل دارند مسئله ی او مورد اجرا قرار بگیرد، به عنوان شخص اول،‌ انتخاب می‌کنند. ۳- در خلال مرحله ی گرم کردن، به محض اینکه مسئله یا موقعیت بسیار مناسبی برای اجرا مطرح می‌شود،‌ کارگردان، بلافاصله گروه را از مرحله ی گرم کردن به مرحله ی اجرا منتقل می‌کند و همان موقعیت را موضوع مرحله ی اجرا قرار می‌دهد (کارپ، ۱۹۹۸).

پس از انتخاب شخص اول، لازم است که در صورت لزوم، یاور یا یاورهایی برای ایفای نقش های مکمل در صحنه ی اجرا، انتخاب شوند. معمولاً کارگردان انتخاب یاورها را به عهده ی خود شخص اول می‌گذارد (هلمز[۱۴]، ۱۹۹۸). سپس کارگردان به شخص اول و یاورها کمک می‌کند تا ابتدا توصیف دقیقی از موقعیت، فراهم آورند و سپس با چینش مناسب صندلی ها و سایر اجزای صحنه (در صورت لزوم) به گونه ای که تداعی کننده ی موقعیت اصلی باشد، اجرای خود را شروع کنند (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی و همکاران، ۱۳۸۸).

در مرحله ی اجرا موقعیت های مختلفی از گذشته، حال و یا حتی موقعیت های مورد انتظار یا نگرانی در آینده ممکن است اجرا شود. در مورد موقعیت هایی که مربوط به گذشته است، شخص اول، رویدادهای مهم و موقعیت های مشکل زای خود را مجدداً تجربه می‌کند و درخلال این تجربه، دستخوش احساسات عمیق و متنوعی می‌شود؛ احساساتی همچون سوگ، ترس، خشم، دلتنگی، اشتیاق، شرم، گناه یا سرگشتگی. به عبارت دیگر چنین اجراهایی در روان نمایشگری منجر به پالایش روانی[۱۵] می‌شوند، یعنی احساسات و هیجانات بیان نشده و سرکوب شده، مجدداً مورد توجه و بینش هشیارانه ی فرد، قرار گرفته و با ابراز و تجربه ی مجدد، حل می‌گردند (بلاتنر،۲۰۰۰). همچنین در مرحله ی اجرا  افراد به بسیاری از الگوهای ارتباطی خود با دیگران  و نیز نحوه ی برخورد خود با مسائل مختلف در زندگی روزمره خویش در حال حاضر، بینش می‌یابند و با شناسایی باورها و الگوهای فکری،‌ رفتاری و ارتباطی ناکارآمد خود، درصدد تغییر و اصلاح آن ها بر می‌آیند. در مورد موقعیت ها و نگرانی های آینده نیز فرد می‌تواند گزینه های مختلف برای جهت گیری ها وتصمیمات خود در آینده را عیناً تجربه کند و پیامد هریک را قبل از وقوع واقعی آن ها در زندگی خود ببیند، بدون اینکه پیامدهای منفی آن ها را در زندگی واقعی، تجربه کند. این فرآیند می‌تواند در تصمیم گیری برای در پیش گرفتن جهت گیری های مهم در زندگی واقعی، به فرد کمک کند و بسیاری از نگرانی های او را حل نماید (اسپریگ، ۱۹۹۴).

[۱]. Director

[۲]. producer

[۳]. Counsellor

[۴]. analyst

[۵]. Protagonist

[۶]. Auxiliary (Auxiliary ego)

[۷]. audience

[۸]. Ruscombe-King

[۹]. Beacon stage

[۱۰]. Viennese stage

[۱۱]. Warming up

[۱۲]. Blatner & Blutner

[۱۳]. Tauvon

[۱۴]. Holmes

[۱۵]. Catharsis

  • milad milad

آماده سازی- غنی‌سازی السون

ریشه‌های نظری برنامه آماده سازی- غنی‌سازی السون

نسخه ۲۰۰۰ برنامه آماده‌سازی – غنی‌سازی، یک برنامه پیش از ازدواج جامع و برخوردار از پایه و اساس نظری و تجربی و شواهد بالینی مرتبط با زوجین می‌باشد. این برنامه با مد نظر قرار دادن چهار نکته مهم، به یک رویکرد پیشگیرانه موثر تبدیل شده است. این چهار نکته عبارتند از: ۱- باید عوامل مرتبط با موفقیت زناشویی شناسایی شود. ۲- باید زوجین در ارتباط با عوامل فوق الذکر سنجش گردند. ۳- با ارائه بازخورد و تمرینات به زوجین باید به آنها در حل مشکلات مشکل‌زا کمک نمود. و ۴- زوجین به تمرینات کسب مهارت نیازمندند که به مهارت‌های ارتباطی و حل تعارض تاکید داشته باشند. ابزار یا برنامه‌ای که درصدد بهبود ارتباط زوجین است باید بتواند اطلاعاتی را در خصوص عوامل تعیین کننده در شکل‌گیری و تحول روابط قبل از ازدواج که پیش‌بینی‌کننده رضایت و ثبات زناشویی است، به دست بیاورد.

۲-۳-۳-۳- اهداف برنامه آماده‌سازی-غنی‌سازی اولسون

برنامه آمادگی سازی- غنی‌سازی دارای شش هدف است که هر یک از این اهداف دارای یک تمرین جداگانه می‌باشد. این شش هدف از این قرار هستند: کمک به زوجین در شناسایی و تکیه نمودن بر نقاط قوت رابطه و شناسایی حیطه‌هایی از رابطه که مشکل‌زا بوده یا نیازمند برنامه‌های غنی‌سازی می‌باشد، آموزش زوجین به منظور ارتباط موثرتر در زمینه موضوعات مهم، حل موضوعات مشکل‌زا با بهره گرفتن از الگوی حل تعارض ده مرحله‌ای، کند و کار و موضوعات مربوط به خانواده اصلی با بهره‌گیری از نقشه زوجین و خانواده، طرح‌ریزی برنامه‌ای برای نیل به اهداف فردی، زوجینی و خانوادگی، برنامه آماده‌سازی- غنی‌سازی پنج تمرین را برای کمک به زوجین در دستیابی به این اهداف طراحی نموده است. که هدف از آنها تشویق زوجین به همیاری و برنامه‌ریزی با یکدیگر برای مواجهه باموضوعات مهم می‌باشد (اولسون و اولسون، ۱۹۹۹).
پایان نامه

تمرین ۱: سهیم شدن نقاط قوت و رشد آفرین

هر یک از زوجین سه حیطه که احساس می‌کنند از حیطه‌های رشد آفرین رابطه آنان محسوب می‌شود، انتخاب می‌نمایند. سپس هر یک از آنها تشویق می‌شود تا آنچه را که نقطه قوت رابطه می‌پندارد با دیگری در میان بگذارد.

تمرین ۲: تهیه یک فهرست از درخواست‌ها

جرات‌ورزی و گوش‌دادن فعال دو مهارت مهم هستند که در تمریین ارتباطی شماره دو زوجین بر آنها تاکید می‌شود. زوجین سه کار که از همسر خود انتظار دارند در اکثر مواقع انجام دهد را فهرست می‌کنند و به نوبت آن را با هم در میان می‌گذارند، که در این میان گذاردن خواست‌ها باعث افزایش جرات‌ورزی آنان در قبال یکدیگر می‌شود.

  • milad milad

پایان نامه نظریه رابرت مک کری و پل کاستا: الگوی پنج عاملی

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

 

یکی از اهداف طبقه بندی صفات، تعریف حیطه ها و ابعادی است که بتواند تعداد زیادی از صفات را پوشش دهد (نصوحیان، ۱۳۹۱). بدین ترتیب پژوهشگران به جای بررسی جداگانه هریک از صفات می توانند ابعاد خاص ویژگی های شخصیت را مطالعه کنند (جان و سریواستاوا[۱]، ۱۹۹۹). یکی از طبقه بندی های صفات شخصیت، طبقه بندی پنج عاملی بزرگ شخصیت است که توسط مک کری  و کاستا صورت گرفته است.

مک کری و کاستا (۱۹۸۹) پنج محور اصلی برای معرفی شخصیت ارائه کردند. نظریه آنها نظریه «پنج عاملی بزرگ» در شخصیت شناخته شد. این نظریه از سوی روان شناسان مذکور در اواخر دهه ۸۰ میلادی ارائه شد و در اوایل دهه ی ۹۰ مورد ارزیابی قرار گرفت. ماتیوزو دیری[۲] (۱۹۹۸) اشاره دارند که این نظریه از جهاتی دارای پایه های منطق کلامی و از زوایایی دارای زیربنای آماری است. دیگمن[۳] (۱۹۹۰) معتقد است که طرح پنج عاملی، ساختار ویژگی های شخصیت را نشان می دهد و محصول چهار دهه تلاش و کوشش عملی در این زمینه است (به نقل از حق شناس، ۱۳۸۸).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

مک کری و کاستا، پنج عامل بزرگ شخصیت را تمایلاتی معرفی کرده اند که زمینه زیستی دارند، یعنی تفاوت های رفتاری مربوط به پنج عامل به ژنها، ساختار مغز و مانند آن بر می گردد. این تمایلات اساسی، آمادگی عمل و احساس به نحوی خاص است و به طور مستقیم تحت تأثیر محیط قرار ندارد. آنها با طرح مجدد مسئله طبیعت در برابر تربیت، نظر خود را به تربیت بیان
می کنند. جان کلام این است که صفات شخصیت مانند خلق و خو، آمادگی های درونی در مسیر رشد بوده و اساساً مستقل از تأثیرات محیطی هستند (پروین و جان، ۱۳۸۹).

با توجه به شواهد مربوط به ارثی بودن تمایلات اساسی، تأثیرات محدود آنها از والدین و مطالعاتی که در سایر فرهنگ ها و جوامع شده است، مک کری و کاستا معتقدند که شخصیت از یک رسش درونی نشأت می گیرد. با این دید، صفات شخصیت بیشتر متأثر از عوامل زیستی است تا محصول تجربه ی زندگی و شکوفایی تمایلات اساسی به وسیله محیط( پروین و جان، ۱۳۸۹).

عوامل پنج گانه در طی مدت زمان طولانی و در فرهنگ های مختلف عموماً ثابت اند
(مک کری و کاستا، ۱۹۹۹؛ به نقل از نیلفروشان، ۱۳۸۹). باید در نظر داشت که اگر چه صفات شخصیتی با ثبات اند ولی افراد می توانند الگوهای رفتاری افکار و احساسات خود را در طی    برنامه های مداخله و درمان تغییردهند. بنابراین پیوند بین پنج عامل و پیامدهای مهم زندگی اشاره به ابعاد رفتاری دارد که افراد می توانند برای رشد شخصیتی و متغیر مد نظر قرار دهند. تغییر در ساختار شخصیت باید با توجه به تغییرات بلوغ و پختگی، انتقال های بافتی – اجتماعی و تکالیف زندگی مختص سن بررسی شود (جان و سریواستاوا، ۱۹۹۹).

این پنج عامل عبارتند از: روان رنجورخویی، برون گرایی، تجربه پذیری، توافق پذیری و وظیفه شناسی.

این عوامل از طریق انواع فنون ارزیابی، از جمله پرسشنامه های خودسنجی، آزمون های عینی و گزارش های مشاهده گران تأیید شده است. پژوهشگران بعداً آزمون شخصیتی را به نام پرسشنامه شخصیت نئو (NEO) ساختند که از سرواژه های به دست آمده از حروف اول سه عامل اول برای اسم آن استفاده شده است (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸).

[۱]-Srivastava

[۲] – Mattewes& Deary

[۳]- Digman

  • milad milad

۱- خودآگاهی به رفتارهای نامطلوب.

milad milad | شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۹ ب.ظ

۱-   خودآگاهی به رفتارهای نامطلوب.

  • milad milad

دانلود پایان نامه

 

عنوان کامل پایان نامه :

 

 بررسی رابطه بین هوش معنوی و انگیزه کاری دبیران مدارس دولتی دوره دوم متوسطه شهرستان کامیاران در سال تحصیلی 

 

قسمتی از متن پایان نامه :

 

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهمیت و ضرورت طرح موضوع معنویت به ویژه هوش معنوی از جهات مختلف در عصر جدید و سازمان های مختلف احساس می شود، از جمله ظهور دوباره ی کشش معنوی و نیز جستجوی درک روشنتری از ایمان، و کاربرد آن در حل مسائل و تصمیم گیری هاست (سهرابی، 1387). هوش معنوی سازه های هوش و معنویت را در یک سازه ترکیب نموده است در حالیکه معنویت جستجو برای یافتن عناصر مقدس، معنایابی، هشیاری بالا و تعالی است، هوش معنوی شامل توانایی برای استفاده از چنین موضوعاتی است که می تواند کارکرد و سازگاری فرد را پیش بینی کند و منجر به تولیدات و نتایج ارزشمندی گردد (غباری بناب، 1386). آمرام معتقد است هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا می شود (آمرام، 2005). هوش معنوی مستلزم توانایی هایی است که از موضوعات معنوی برای تطابق و کشش اثربخش و تولید محصولات و پیامدهای باارزش استفاده می کند (سهرابی، 1387). اهمیت  و ضرورت طرح موضوع هوش معنوی، از جهات مختلف در عصر جدید احساس می شود. یکی از این ضرورت ها در عرصه انسان شناسی،  توجه به بعد معنوی انسان از دیدگاه دانشمندان است .هوش معنوی، افراد را در یافتن راه حل برای مسایل زندگی توانمند می سازد (آمرام، 2005). ارزش های معنوی علاوه بر  بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان، کارایی کل سازمان را ارتقا می بخشند. از آنجا که یکی از وظایف مهم مدیران درآموزش و پرورش، شناسایی استعدادهای بالقوه کارکنان و فراهم نمودن زمینه های رشد و شکوفایی آنان است، این مسئله مدیران را ناگریز می سازد تا  با شناسایی عوامل مؤثر بر انگیزه کاری دبیران و  محیط درونی و بیرونی حاکم بر اداره اهداف مناسب برای ارضای نیاز کارکنان را انتخاب نموده و برای ایجاد انگیزش در کارکنان گام بردارند.

1-4- اهداف پژوهش

 

1-1-4-هدف کلی:

شناسایی رابطه بین هوش معنوی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران در سال تحصیلی 1393-1392.

2-1-4 – اهداف جزئی:

 

  • تعیین وضعیت هوش معنوی دبیران متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین وضعیت انگیزه کاری دبیران متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین رابطه بین تفکر انتقادی وجودی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین رابطه بین تولید معنی شخصی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین رابطه بین میزان آگاهی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین رابطه بین توسعه حالت آگاهی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.

مقایسه میزان هوش معنوی بین دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران از لحاظ

سوالات یا اهداف این پایان نامه :

 

اهداف پژوهش

 

1-1-4-هدف کلی:

شناسایی رابطه بین هوش معنوی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران در سال تحصیلی 1393-1392.

2-1-4 – اهداف جزئی:

 

  • تعیین وضعیت هوش معنوی دبیران متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین وضعیت انگیزه کاری دبیران متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین رابطه بین تفکر انتقادی وجودی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین رابطه بین تولید معنی شخصی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین رابطه بین میزان آگاهی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • تعیین رابطه بین توسعه حالت آگاهی با انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران.
  • مقایسه میزان هوش معنوی بین دبیران در مدارس دولتی متوسطه دوره دوم شهرستان کامیاران از لحاظ ویژگی های فردی (جنس، سنوات خدمت و میزان تحصیلات).
  • مقایسه میزان انگیزه کاری دبیران در مدارس دولتی متوسطه شهرستان کامیاران از لحاظ ویژگی های فردی (جنس، سنوات خدمت و میزان تحصیلات).
 

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

 

تحصیلی  با فرمت ورد

  • milad milad