سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه

۵۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

پایان نامه : خصوصیات افراد دارای مهارت های اجتماعی

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۷ ق.ظ

خصوصیات افراد دارای مهارت های اجتماعی

افراد توانا به لحاظ اجتماعی می توانند با درک و پاسخ دهی به موقعیت های اجتماعی ، به صورت موثر بر محیط اجتماعی خود مدیریت کنند . این افراد دارای خصوصیات زیر هستند :

  • حساسیت اجتماعی: به درستی مفهوم هر رخداد اجتماعی را می فهمند، یعنی رمزگشایی کردن از نشانه ها (سرنخ های) اجتماعی.
  • ایفای نقش: افراد و نحوه ی تجربه کردن آنها را درک می کنند.
  • بینش اجتماعی: موقعیت های اجتماعی و آنچه را که در اجتماع رخ می دهد، درک می کنند.
  • فهم اجتماعی: جریان ها و عرف اجتماعی نظیر دوستی ها و روابط متقابل اجتماعی را درک می کنند.
  • بینش روان شناختی: خصوصیات فردی و انگیزش دیگران را درک می کنند.
  • قضاوت اخلاقی: موقعیت های اجتماعب مربوط به آداب و اصول اخلاقی را ارزیابی می کنند.
  • ارتباط اجتماعی: نحوه ی مداخله ی موثر و چگونگی تاثیرگذاری بر رفتار دیگران را درک می کنند؛ مهارتی که مستلزم مهار یا کنترل خود می شود.
  • ارتباط: به درستی، آنچه را که فکر می کنند و حسی را که دارند، به دیگران ابراز می کنند.
  • حل مسئله ی اجتماعی: مشاجره ها را حل می کنند و نحوه ی تاثیرگذاری بر رفتار دیگران برای دست یابی به اهداف مورد نظر را درک می کنند(اماندا وهمکاران[۱]،۲۰۰۸).

علل نقص در مهارت‌های اجتماعی

در مورد علل نقص در مهارت‌های اجتماعی نظرات متعددی وجود دارد. برخی روان‌شناسان معتقدند، مشکلات اجتماعی ممکن است از فقدان انگیزش و توانایی‌های شناختی برای کاربرد رفتارهای اجتماعی، ناشی شود. یک دلیل دیگر برای نقص در این مهارت‌ها می‌تواند این باشد که دانش‌آموزان ارتباطات غیرکلامی را بد تعبیر می‌کند. گرشام و الیوت[۲](۱۹۹۳) پنج علت را برای نقص در مهارت‌های اجتماعی ذکر کرده‌اند که عبارت‌اند از:

  1. فقدان دانش کافی؛
  2. نداشتن تمرین و بازخورد کافی؛
  3. عدم دریافت تقویت؛ مشکلات رفتاری؛
  4. فقدان فرصت کافی

روش های آموزش مهارت های اجتماعی

 

  • ترغیب دانش آموزان به تجزیه و تحلیل آن چه که مهارت های اجتماعی را شکل می دهند.
  • آموزش مستقیم مهارت های اجتماعی.
  • توضیح و مدل سازی اجرای مهارت های اجتماعی: برای نمونه ، هر مهارت را می توان به این شکل نشان داد؛ استفاده از الگوهای زنده؛ ایفای نقش؛ نمایش صامت ( پانتومیم )؛ استفاده از پخش تصویری؛ متوقف کردن فیلم در جاهای حساس، به منظور بحث درباره ی رفتارها و عکس العمل های مناسب.
  • تقویت رفتارهای مناسب (نه فقط تمرکز بر خلاص شدن از رفتار «بد»).
  • کمک کردن به دانش آموزان در به خاطر سپردن ارتباط رفتارهای آشکار در موقعیت های مشخص ( مثلاًاگر کسی از تو بپرسد می خواهی بازی کنی، چه پاسخی می دهی؟).
  • استفاده از بروشور و دفترچه، برای نشان دادن شرایط اجتماعی زندگی واقعی و مشکلات مربوط به مهارت های اجتماعی.
  • طراحی تکالیف کلاس در جهت افزایش اطمینان، پذیرش، مشارکت و پشتیبانی متقابل بین دانش آموزان، اهمیت دادن به مهارت ها و دانش های گوناگون.
  • درخواست از دانش آموزان برای این که گام های هر مهارت را به طور شفاهی تمرین کنند.
  • ارائه ی بازخورد واضح: نشان دادن این که کدام یک از گام های مهارت با موفقیت انجام شدند و کدام ها به پیشرفت بیشتر احتیاج دارند ( مثلاً تو این بار خوب با گروه بازی کردی؛خیلی قشنگ مشارکت می کردی؛ دفعه ی بعد می توانی سعی کنی با دو نفر در گروه صحبت کنی)(چن وهمکاران[۳]،۲۰۰۱؛ به نقل ازپورمختار،۱۳۹۲).

رویکرد جدید در تدریس مهارت‌های اجتماعی

روش‌های تدریس مهارت‌های اجتماعی زیر عنوان سه رویکرد نظری دسته‌بندی می‌شوند (شرطی‌سازی عامل، یادگیری اجتماعی، و شناختی ـ رفتاری) که از لحاظ تمرکز درمانی (برای مثال، تفکر کودکان، مهارت‌های حل مسئله و رفتار کودکان)و فعالیت‌های مربوط به شیوه‌های درمان (برای مثال، الگودهی و تقویت رفتارهای مناسب) متفاوت هستند چهار فرایند اساسی زیربنای روش‌های مداخله در مهارت اجتماعی را تشکیل می‌دهند. این فرایندها «متغیرهای آموزشی» نام‌گذاری شده‌اند که شامل آموزش، تمرین، تقویت، بازخورد و فرایندهای کاهشی هستند.

رویکرد جدید یا رویکرد «کلاس‌پذیرا[۴]»برنامه مهارتی مجزایی نیست، بلکه در آن تلاش بر این است که مهارت‌های اجتماعی در کارکردهای روزانه مدرسه گنجانده شود. این مهارت‌های ضمنی همه سطوح پیش‌گیری (اولیه، ثانویه و ثالث) را شامل می‌شوند و می‌توان آن ها را در مدرسه (راهروها و غذاخوری)، اتوبوس و زمین بازی تمرین کرد(سلیمانی،۱۳۹۰: ۳۶).

هفت اصل راهنمای این رویکرد عبارت‌اند از:

  1. برنامه اجتماعی به اندازه برنامه تحصیلی اهمیت دارد.
  2. این که کودکان چگونه یاد می‌گیرند، به اندازه چرایی یادگیری مهم است.
  3. بیشترین رشد شناختی از طریق تعامل اجتماعی اتفاق می‌افتد.
  4. برای موفقیت تحصیلی و اجتماعی به یک مجموعه از مهارت‌ها (همکاری، جرئت‌ورزی، مسئولیت‌پذیری، همدردی و خودکنترلی) نیاز است.
  5. توجه به ابعاد فردی، فرهنگی و رشدی به اندازه محتوای تدریس اهمیت دارد.
  6. آگاهی از شرایط خانواده دانش‌آموز و شریک کردن‌ آن ها در کار آموزش دارای اثرات مثبتی است.
  7. چگونگی همکاری بزرگسالان در مدرسه، به اندازه توانمندی‌های فردی آن ها مهم است(سلیمانی،۱۳۹۰: ۳۶).

چرنی[۵] (۱۹۹۲) می‌گوید: بسیاری از کودکان در ابتدای ورود به مدرسه نمی‌دانند که چگونه به طور اجتماعی رفتار کنند. آنها غالباً برای آن که بتوانند انتظارات رفتاری را در کلاس درس برآورده کنند، به آموزش نیاز دارند. در نتیجه این آموزش محیط یادگیری راحتی برای دانش‌آموزان و معلم ایجاد می‌شود. او اعتقاد دارد که معلم نیاز دارد که شش هفته اول مدرسه، نه‌تنها بر مرور مواد درسی سال‌های گذشته، بلکه بر تدریس به کودکان درباره انتظارات کلاس درس بدون نگرانی، و درباره مقدار برنامه تحصیلی در حال اجرا، تمرکز داشته باشد.

رویکرد کلاس‌پذیر (پاسخ ده)، نمونه‌ای از رویکرد کلی پیش‌گیری جامع مدرسه و مداخله‌ای است که ساختار مهارت‌های اجتماعی، توانمندسازی تحصیلی و حمایت اجتماعی را یکپارچه می‌کند. این رویکرد آموزشی، تدریس مهارت‌های تحصیلی و اجتماعی را به عنوان قسمتی از زندگی روزانه در مدرسه و به صورت منسجم در نظر می‌گیرد و شامل شش بخش به این شرح است: ملاقات صبحگاهی؛ سازمان کلاس؛ قوانین و نتایج منطقی؛ اکتشاف هدایت شده؛ فرصت انتخاب تحصیلی؛ ارزیابی؛ گزارش‌دهی. مؤلفه‌های رویکرد کلاس‌پذیرا، از طریق تمرین‌های معلمان و محققان آموزشی ـ رشدی تکامل یافته و اصلاح گردیده‌اند(الیوت وهمکاران[۶]،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).

ملاقات روزانه: با تمرین احوال‌پرسی شروع می‌شود دانش‌آموزان، پس از آن که اخبار و اطلاعات تحصیلی و اجتماعی را تبادل کردند، در فعالیت‌های انگیزشی شرکت می‌کنند و بر قسمت‌های شناختی روزی که پیش‌رو دارند، متمرکز می‌شوند. آن ها با معلمشان دایره‌‌وار می‌نشینند و حس تعلق، اهمیت و شادی را تجربه می‌کنند. ملاقات روزانه آهنگ خود را در کل روزهای مدرسه حفظ می‌کند. این آداب روزانه، حس اجتماعی و جو حمایتی پدید می‌آورد که موجب ورزیدگی در مهارت می‌شود. ملاقات روزانه، به عنوان تمرینی آشنا در ساختار منطقی کودک، موجب افزایش مهارت‌های ارتباطی او می‌شود.
سازمان کلاس: در این شیوه آموزشی، معلمان به سطوح رشدی دانش‌آموزان، تناسب مبلمان کلاس، امور روزمره کلاس، موقعیت قرارگیری دانش‌آموزان و عامل‌های زمانی متناسب با آن، توجه ویژه‌ای دارند. به علاوه، تمرین‌ها نکته اصلی در کلاس‌های مقدماتی و ابتدایی هستند و به دوره‌های بعدی گسترش پیدا می‌کنند (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).

مؤلفه قوانین و نتایج منطقی: رویکردی انضباطی است که هدف آن ایجاد خودکنترلی در دانش‌آموزان است تا توانایی‌های آنها تقویت شود. در امور تحصیلی و انسانی استقامت پیدا کنند و راه‌های مراقبت از همسالان و بزرگسالان را یاد بگیرند در این شیوه، به دانش‌آموزان توصیه می‌شود قوانینی وضع کنند که برای همه اعضای کلاس،‌ امکان برآوردن اهداف کلاس را فراهم کنند. در پیامدهای منطقی تاکید می‌شود، مسئولیت رفتار نادرست با دانش‌آموز است، ولی به دانش‌آموز، اجازه یافتن رفتار درست و یادگیری از اشتباهات داده می‌شود (ضمن حفظ شأن دانش‌آموز) (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).

فرصت انتخاب تحصیلی: دادن حق انتخاب به دانش‌آموز، به رشد حس مالکیت او کمک می‌کند. به دانش‌آموزان به طور منظم در مورد یادگیری‌شان فرصت انتخاب داده می‌شود (افزایش انگیزش دانش‌آموزان). در چنین کلاس درسی، تاکید بر الگودهی، تمرین و بازی نقش انتظارات رفتاری است (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).۲۰۰۱: ۲۳).

روش اکتشافی هدایت شده: معرفی اطلاعات به شیوه‌ای که خلاقیت و مسئولیت‌‌پذیری را تشویق کند و مراحلی برای دامنه وسیعی از فعالیت‌های تحصیلی به وجود آورد. در این روش، برنامه‌ریزی دقیقی برای استفاده از توانمندی‌های بالقوه دانش‌آموزان انجام می‌گیرد. معلمان اجازه دارند، کلاس‌هایی ایجاد کنند که دانش‌آموزان بتوانند تعادلی در کارهای محول شده از جانب معلم و کارهایی که از طریق مجموعه توانمندی‌های خود انتخاب می‌کنند، پدید آورند. این انتخاب به دانش‌آموزان فرصت می‌دهد، استقلال و همکاری، تحقیق و مطالعه مهارت‌ها، تولید کار مداوم و ارائه کارها به هم‌سالانشان را تمرین کنند.و سرانجام، کلاس‌پذیرا معلمان را تشویق می‌کند، در مورد مجموعه روش‌های جای گزین ارزیابی کارهای دانش‌آموزان به کاوش بپردازد و این ارزیابی‌ها را با اندازه‌گیری‌های استاندارد ترکیب کند. همچنین، این رویکرد از گزارش پیشرفت دانش‌آموز به والدین (در یک پیوستار در مقایسه با نمره‌های مجزا) حمایت می‌کند. در این رویکرد، معلمان انتظار دارند که والدین و دانش‌آموزان در اهدافی که در ابتدای هر سال معین می‌کنند، درگیر شوند. بنابراین، رابطه‌ای معنی‌دار با تمرکز برآموزش و پرورش به وجود می‌آید. ویژگی‌های ساختاری کلاس پاسخ ده عبارت‌اند از: ساختمان مدرسه، موقعیت و شرایط طبیعی که در حفظ مهارت‌های اجتماعی معرفی شده نقش ایفا می‌کنند، و الگوها و روش‌های تدریس. به خاطر ماهیت فراگیر این برنامه، تعمیم‌دهی مهارت‌ها به محیط خارج از مدرسه نیز میسر است(الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).

[۱]-Amanda & etal

[۲]-Gresham & Elliot

[۳]-Chen & etal

[۴]-Responsive classroom

[۵]-Cherny

[۶]- Elliot &etal

  • milad milad

خرید اینترنتی فایل تحقیق : تعریف منبع کنترل

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۵ ق.ظ

تعریف منبع کنترل

مفهوم منبع کنترل به این مربوط است که شخص تا چه اندازه باور دارد که بر شرایط خود مؤثر بوده و کنترل دارد. منبع کنترل اولین بار در نظریه یادگیری راتر در سال ۱۹۶۵ مطرح شد. راتر مفهوم منبع کنترل را برای انکار نمودن تفاوت‌های شخصیت در عقاید ما نسبت به منبع تقویمان معرفی نمود. پژوهش راتر نشان داده است که برخی از مردم معتقدند تقویت وابسته به رفتار خود آن‌هاست. دیگران فکر می‌کنند که تقویت توسط نیروهای بیرونی کنترل شده است. منبع کنترل به میزان اعتقاد فرد در مورد کسب پاداش از طریق کوشش شخصی اطلاق می‌شود (راتر، ۱۹۶۶).

پایان نامه

 

۲-۷-۲٫ منبع کنترل درونی

افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل درونی هستند، خود را حاکم بر سرنوشت خود می‌بینید. این افراد به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی یعنی منبع داخلی نظارت و کنترل باور دارند.

افراد دارای منبع کنترل درونی، اعتقاد دارند که کنترل کافی بر زندگی خود و رویدادهای آن داشته و مطابق همین باور رفتار می‌کنند. تحقیق نشان داده است که آن‌ها در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند. کمتر تحت نفوذ دیگران قرار می‌گیرند و برای مهارت‌ها و پیشرفت‌های خود ارزش والاتری قائل هستند. آن‌ها بیشتر از افراد دارای منبع کنترلی بیرونی برای قبول مسؤولیت اعمال خود آمادگی دارند. تحقیقات مقدماتی حاکی از آن است که افراد دارای منبع کنترل درونی از بهداشت روانی بهتری برخوردار هستند.

همچنین، این افراد در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل نمودند. آن‌ها اضطراب کمتر و عزت‌نفس بیشتری گزارش می‌کنند، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسؤولیت جهت اعمالشان دارند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند (کریمی، ۱۳۸۹).

آیا منبع کنترل درونی همیشه مطلوب است؟ پژوهشگران حوزه منبع کنترل نگران آن هستند که تمایز درونی – بیرونی صرفاً به عنوان اصطلاحی برای بیان خوب و بد یا باکفایت و بی‌کفایت به کار برود. با وجود این، در بسیاری از تحقیقات معلوم شده است که درونی‌ها کارکرد بهتری نسبت به بیرونی‌ها دارند. شاید یک علت آن باشد که بسیاری از پژوهش‌ها در زمینه‌هایی انجام شده که فرد بر آن­چه برایش اتفاق افتاده تا حدودی کنترل دارد (مثلاً دانشجویان می‌توانند با تغییر عادات مطالعه خود بر نمره‌هایشان اثر بگذارند). در چنین موقعیت‌هایی، اعتقاد به مهار شخص می‌تواند درست و انطباقی باشد، اما موقعیت‌هایی نیز هستند که فرد کنترل اندکی بر آن‌ها دارد. در برخی مشاغل خاص، کسانی که سخت کار می‌کنند به همان میزانی حقوق دریافت می‌کنند که افراد فراری از کار دریافت می‌کنند. در یک حکومت استبدادی، در اکثر موارد امکان آن وجود ندارد که به حکومت و دولت تأثیر گذاشت. در چنین موقعیت‌هایی، اعتقاد به مهار شخص ممکن است موجب پریشانی فرد شود (ساپینگتون، ترجمه حسین شاهی، ۱۳۸۸).

 

۲-۷-۳٫ منبع کنترل بیرونی

افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل بیرونی هستند تصور می‌کنند که دریافت تقویت آن‌ها وابسته به مردم دیگر، تقدیر و یا شانس است این افراد معتقدند که بر آن­چه بر ایشان روی می‌دهد کنترل ندارند و رویدادها را به منابع بیرونی از خود مثل شانس، سرنوشت و صاحبان قدرت نسبت می‌دهند. در واقع، این افراد فکر می‌کنند که دریافت تقویت آن‌ها وابسته به لطف دیگران و یا شانس است. مردم دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که تقویت توسط مردم دیگر کنترل شده و آن‌ها در مقابل این نیروهای بیرونی ناتوان‌اند. (شولتز، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).

منبع کنترل ما تأثیر مهمی بر رفتارمان خواهد داشت. اشخاصی دارای منبع کنترل بیرونی هستند که معتقدند رفتارها یا مهارت‌های آن‌ها در تقویت‌هایی که دریافت می‌دارند اثری ندارد، در نتیجه در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایده‌ای نمی‌بینند. آن‌ها به منبع کنترل زندگی خود در زمان حال یا آینده باور چندانی ندارند. (کریمی، ۱۳۸۹).

افراد معتقد به منبع کنترل بیرونی ارزش ناچیزی برای هرگونه تلاش جهت بهبود بخشیدن به شرایط خود قائل می‌باشند. برای این افراد زندگی بیشتر نوعی بازی شانس است و به نظر آن‌ها موفقیت بیشتر به شانس یا لطف دیگران بستگی دارد (گنجی، ۱۳۹۱).

بنابراین درمی‌یابیم که منبع کنترل درونی – بیرونی یک بعد شخصیتی است و به‌طور کلی بیشتر مردم بین این دو حد افراطی قرار می‌گیرند. میزان درونی یا بیرونی بودن فرد یک رشته پیامدهای رفتاری خواهد داشت. انتظار می‌رود که درونی‌ها در انواع بسیاری از فعالیت‌ها سلطه‌جویی و کارآمدی نشان دهند. در حالی که بیرونی‌ها بیشتر منفعل هستند. (کریمی، ۱۳۸۹).

 

۲-۷-۴٫ ویژگی‌های افراد با منبع کنترل درونی

اشخاص با منبع کنترل درونی از لحاظ رفتاری و شخصیتی دارای ویژگی‌های زیر می‌باشند:

  • کنترل کافی بر زندگی خود دارند، یعنی به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی باور دارند.
  • در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند و در انواع بسیاری از فعالیت‌ها سلطه‌جویی و کارآمدی نشان می‌دهند.
  • کمتر تحت نفوذ دیگران قرار می‌گیرند و حس انتخاب شخصی بیشتری را تجربه می‌کنند.
  • برای مهارت‌ها و پیشرفت‌های شخصی خود ارزش والاتری قائل‌اند.
  • نسبت به تقویت های محیطی که می‌توانند برای هدایت رفتار خود از آن‌ها استفاده کنند هشیارترند.
  • بیشتر افراد دارای کنترل بیرونی برای قبول مسؤولیت اعمال خود آمادگی دارند.
  • با احتمال بیشتری درگیر خیال‌پردازی‌های زیادتری درباره پیشرفت می‌باشند و خیال‌پردازی‌های کمتری درباره شکست دارند.
  • اطلاعات بیشتری را در موقعیت‌های متفاوت کسب نموده و پردازش می‌نمایند.
  • احتمال کمتری دارد که مشکلات هیجانی داشته باشند و الکلی بشوند.

۱۰- در کنار آمدن با ناراحتی‌های روانی توانایی بهتری دارند.

۱۱- عزت‌نفس بیشتری دارند و به شیوه‌های ماهرانه اجتماعی‌تری عمل می‌کنند.

۱۲- با همسالانشان مردمی‌ترند و جذب مردمی می‌شوند که می‌توان آن‌ها را دستکاری کرد.

۱۳- این افراد گرایش به کسب نمرات بیشتری در مدرسه دارند در آزمون‌های پیشرفت تحصیلی استاندارد نمرات بالاتری به دست می‌آورند.

۱۴- در تلاش برای قانع سازی و زورگویی مقاوم‌تر، زیرک‌تر و کنجکاوترند.

۱۵- احتمال دارد این اشخاص از نظر جسمانی سالم‌تر از افراد بیرونی باشند و نیز گرایش کمتری به بیماری‌های فشار خون، حملات قلبی دارند.

۱۶- افراد دارای منبع کنترل درونی به ورزش کردن علاقه­مندتر بوده و احتمال ترک سیگار در آن­ها بیشتر

  • milad milad

ارکان روان نمایشگری

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ

ارکان روان نمایشگری

۲-۵-۲-۱ کارگردان

منظور از کارگردان در روان نمایشگری، در واقع همان متخصص بالینی یا رهبر گروه است که گروه روان نمایشگری را مدیریت می‌کند (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی، جوکار و جوکار، ۱۳۸۸). مورنو (۱۹۵۳، به نقل از کارپ، ۱۹۹۴) برای کارگردان سه نقش قائل بود: ۱- تولید کننده[۲]، ۲- مشاور[۳] ۳- تحلیل گر[۴]. کارگردان در نقش تولید کننده، وظیفه دارد  به فردی که به منظور اجرا انتخاب می‌شوند، کمک کند تا هرچه بهتر به تدارک و اجرای موقعیت مورد نظر خود بپردازد و افراد مناسبی را جهت ایفای نقش های مکمل انتخاب کند. در نقش مشاور یا روان درمانگر، کارگردان  وظیفه دارد با شخص اول همدلی کرده، او را بپذیرد و دنیای او را درک کند. در نقش تحلیلگر نیز کارگردان باید با توجه کامل به رفتار کلامی‌و غیرکلامی‌اعضا نسبت به پویایی های شخصی و بین فردی آن ها توجه و حساسیت لازم را داشته باشد و به آن ها کمک کند تا به طور عمیق، مسائل و تعارضات خود را مورد کاوش و تحلیل قرار دهند.

 

 

۲-۵-۲-۲ شخص اول

شخص اول، فردی است که مسئله یا موقعیت مورد نظر او در قالب نمایش، به اجرا در می‌آید. این شخص با کمک کارگردان، افرادی را برای نقش های مورد نیاز در موقعیت مورد نظرش انتخاب می‌کند و پس از مشخص کردن دقیق موقعیت، به اجرای آن می‌پردازد. شخص اول، باید موقعیت مورد نظر را با تمام جزئیات فیزیکی، هیجانی (احساسات در موقعیت خاص) و شناختی (افکار در موقعیت خاص)، توصیف و مجسم کند (کارپ، ۱۹۹۸).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

۲-۵-۲-۳ یاور (یاور کمکی)

یاور به فرد یا افرادی گفته می‌شود که جهت اجرای یک موقعیت با شخص اول، همکاری کرده و نقش های خاص آن موقعیت را برعهده می‌گیرند. نقشی که یک یاور ایفا می‌کند لزوماً انسان نیست؛ یاور می‌تواند نقش انسان، اشیا، نمادها، یا حتی ابعاد شخصیتی مختلف، مثل بعد مضطرب یا بعد کودک شخصیت شخص اول و یا بخشی از خودگویی های ذهنی او در یک موقعیت را برعهده بگیرد (کارپ، ۱۹۹۴).

۲-۵-۲-۴ حضار[۷]

منظور از حضار، تمام اعضایی هستند که در جلسه، حضور دارند ولی در هنگام اجرای نمایش توسط شخص اول و یاورها در صحنه ی اجرا وارد نمی‌شوند (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی و همکاران، ۱۳۸۸). با اینحال، حضار در تمام مراحل روان نمایشگری، بویژه در مرحله ی آخر، درگیری و مشارکت فعالی دارند (روسکومب- کینگ[۸]، ۱۹۹۸).

۲-۵-۳ صحنه ی اجرای روان نمایشگری

دو شکل اصلی چینش صندلی ها یا صحنه ی اجرای روان نمایشگری، با نام های صحنه ی برج دریایی[۹] و صحنه ی وینی[۱۰] شناخته می‌شوند. صحنه ی برج دریایی، شکل اولیه و سنتی اجرای روان نمایشگری است که در واقع شکل سنتی اجرای نمایش به طور کلی نیز محسوب می‌شود. این حالت، در واقع همان حالت صحنه های مرسوم در سالن های تئاتر است؛ یعنی حضار در جلوی صحنه قرار می‌گیرند و نمایش، رو به روی آنها اجرا می‌شود. اما صحنه ی وینی به حالتی اشاره دارد که حضار، به شکل دایره وار یا نیم دایره، اطراف فضای صحنه قرار می‌گیرند و صحنه در احاطه ی حضار، اجرا می‌شود. شکل وینی،‌ امروزه بسیار رایج تر بوده و به عنوان شکل اصلی صحنه ی روان نمایشگری محسوب می‌شود (مارینیو، ۱۹۹۴).

۲-۵-۴ مراحل روان نمایشگری

۲-۵-۴-۱ گرم کردن[۱۱]

معمولاً افرادی که در هر شکلی از مداخله ی گروهی حضور پیدا می‌کنند، در ابتدای امر، به درجات مختلف، اضطراب و مقاومت دارند، زیرا درچنین شرایطی فرد نمی‌تواند بدون هیچ مقدمه ای عمیق ترین و شخصی ترین مسائل و احساسات خود را در معرض دید دیگران قرار دهد. از جمله نگرانی های اصلی افراد، در چنین موقعیتی این است که مورد ارزیابی و قضاوت های منفی سایر اعضای گروه قرار بگیرند (کری و کری؛ ترجمه ی بهاری، رنجگر، حسین شاهی برواتی، میرهاشمی‌و نقشبندی، ۱۳۹۰). برای غلبه براین مسائل و مشکلات مشابه، بهترین راه حل، ایجاد یک آماده سازی اولیه است که در روان نمایشگری، مرحله ی گرم کردن نامیده می‌شود و حدود یک چهارم ابتدایی زمان جلسه را به خود اختصاص می‌دهد. مورنو اعتقاد داشت که گرم کردن، خلاقیت و خودجوشی گروه را بالا می‌برد (بلاتنر و بلاتنر[۱۲]، ۱۹۹۷). درگرم کردن با بهره گرفتن از تکنیک های مختلف که اکثراً با تحرک جسمانی نیز همراهند، سعی می‌شود جوّ پراکنده و ناآشنای گروه، به یک کل یکپارچه تبدیل شود، به طوری که اعضا درآن احساس امنیت کنند، مقاومت ها و اضطرابشان به حداقل برسد و برای خودفاش سازی در مرحله ی اجرا آماده شوند (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی و همکاران، ۱۳۸۸). البته مرحله ی گرم کردن،‌ صرفاً خاص جلسات ابتدایی روان نمایشگری نیست، بلکه این مرحله، جزئی اساسی از جریان روان نمایشگری است که در هرجلسه باید به خوبی اجرا شود. در واقع اجرای مراحل بعدی روان نمایشگری، در گروی اجرای بهینه ی مرحله ی گرم کردن است، زیرا در این مرحله است که اعضا به سطح لازم خودجوشی، برانگیختگی جسمی‌و روانی و خلاقیت برای مرحله ی اجرا که مرحله ی اصلی روان نمایشگری است، دست می‌یابند (تائون[۱۳]، ۱۹۹۸).

۲-۵-۴-۲ اجرا

مرحله ی اصلی هرجلسه ی روان نمایشگری، مرحله ی اجرا است. این مرحله، حدود نیمی‌از زمان جلسه را به خود اختصاص می‌دهد. در ابتدای مرحله ی اجرا لازم است که شخص اول انتخاب شود. معمولاً انتخاب شخص اول به یکی از این سه طریق می‌تواند صورت بگیرد: ۱- کارگردان شخصی را که مناسب و آماده برای اجرا می‌داند، بنا به تشخیص خود انتخاب می‌کند ۲- مسائل مختلف اعضا پیش از اجرا مطرح شود و خود اعضا فردی را که تمایل دارند مسئله ی او مورد اجرا قرار بگیرد، به عنوان شخص اول،‌ انتخاب می‌کنند. ۳- در خلال مرحله ی گرم کردن، به محض اینکه مسئله یا موقعیت بسیار مناسبی برای اجرا مطرح می‌شود،‌ کارگردان، بلافاصله گروه را از مرحله ی گرم کردن به مرحله ی اجرا منتقل می‌کند و همان موقعیت را موضوع مرحله ی اجرا قرار می‌دهد (کارپ، ۱۹۹۸).

پس از انتخاب شخص اول، لازم است که در صورت لزوم، یاور یا یاورهایی برای ایفای نقش های مکمل در صحنه ی اجرا، انتخاب شوند. معمولاً کارگردان انتخاب یاورها را به عهده ی خود شخص اول می‌گذارد (هلمز[۱۴]، ۱۹۹۸). سپس کارگردان به شخص اول و یاورها کمک می‌کند تا ابتدا توصیف دقیقی از موقعیت، فراهم آورند و سپس با چینش مناسب صندلی ها و سایر اجزای صحنه (در صورت لزوم) به گونه ای که تداعی کننده ی موقعیت اصلی باشد، اجرای خود را شروع کنند (لوتون؛ ترجمه ی یزدخواستی و همکاران، ۱۳۸۸).

در مرحله ی اجرا موقعیت های مختلفی از گذشته، حال و یا حتی موقعیت های مورد انتظار یا نگرانی در آینده ممکن است اجرا شود. در مورد موقعیت هایی که مربوط به گذشته است، شخص اول، رویدادهای مهم و موقعیت های مشکل زای خود را مجدداً تجربه می‌کند و درخلال این تجربه، دستخوش احساسات عمیق و متنوعی می‌شود؛ احساساتی همچون سوگ، ترس، خشم، دلتنگی، اشتیاق، شرم، گناه یا سرگشتگی. به عبارت دیگر چنین اجراهایی در روان نمایشگری منجر به پالایش روانی[۱۵] می‌شوند، یعنی احساسات و هیجانات بیان نشده و سرکوب شده، مجدداً مورد توجه و بینش هشیارانه ی فرد، قرار گرفته و با ابراز و تجربه ی مجدد، حل می‌گردند (بلاتنر،۲۰۰۰). همچنین در مرحله ی اجرا  افراد به بسیاری از الگوهای ارتباطی خود با دیگران  و نیز نحوه ی برخورد خود با مسائل مختلف در زندگی روزمره خویش در حال حاضر، بینش می‌یابند و با شناسایی باورها و الگوهای فکری،‌ رفتاری و ارتباطی ناکارآمد خود، درصدد تغییر و اصلاح آن ها بر می‌آیند. در مورد موقعیت ها و نگرانی های آینده نیز فرد می‌تواند گزینه های مختلف برای جهت گیری ها وتصمیمات خود در آینده را عیناً تجربه کند و پیامد هریک را قبل از وقوع واقعی آن ها در زندگی خود ببیند، بدون اینکه پیامدهای منفی آن ها را در زندگی واقعی، تجربه کند. این فرآیند می‌تواند در تصمیم گیری برای در پیش گرفتن جهت گیری های مهم در زندگی واقعی، به فرد کمک کند و بسیاری از نگرانی های او را حل نماید (اسپریگ، ۱۹۹۴).

[۱]. Director

[۲]. producer

[۳]. Counsellor

[۴]. analyst

[۵]. Protagonist

[۶]. Auxiliary (Auxiliary ego)

[۷]. audience

[۸]. Ruscombe-King

[۹]. Beacon stage

[۱۰]. Viennese stage

[۱۱]. Warming up

[۱۲]. Blatner & Blutner

[۱۳]. Tauvon

[۱۴]. Holmes

[۱۵]. Catharsis

  • milad milad

آماده سازی- غنی‌سازی السون

ریشه‌های نظری برنامه آماده سازی- غنی‌سازی السون

نسخه ۲۰۰۰ برنامه آماده‌سازی – غنی‌سازی، یک برنامه پیش از ازدواج جامع و برخوردار از پایه و اساس نظری و تجربی و شواهد بالینی مرتبط با زوجین می‌باشد. این برنامه با مد نظر قرار دادن چهار نکته مهم، به یک رویکرد پیشگیرانه موثر تبدیل شده است. این چهار نکته عبارتند از: ۱- باید عوامل مرتبط با موفقیت زناشویی شناسایی شود. ۲- باید زوجین در ارتباط با عوامل فوق الذکر سنجش گردند. ۳- با ارائه بازخورد و تمرینات به زوجین باید به آنها در حل مشکلات مشکل‌زا کمک نمود. و ۴- زوجین به تمرینات کسب مهارت نیازمندند که به مهارت‌های ارتباطی و حل تعارض تاکید داشته باشند. ابزار یا برنامه‌ای که درصدد بهبود ارتباط زوجین است باید بتواند اطلاعاتی را در خصوص عوامل تعیین کننده در شکل‌گیری و تحول روابط قبل از ازدواج که پیش‌بینی‌کننده رضایت و ثبات زناشویی است، به دست بیاورد.

۲-۳-۳-۳- اهداف برنامه آماده‌سازی-غنی‌سازی اولسون

برنامه آمادگی سازی- غنی‌سازی دارای شش هدف است که هر یک از این اهداف دارای یک تمرین جداگانه می‌باشد. این شش هدف از این قرار هستند: کمک به زوجین در شناسایی و تکیه نمودن بر نقاط قوت رابطه و شناسایی حیطه‌هایی از رابطه که مشکل‌زا بوده یا نیازمند برنامه‌های غنی‌سازی می‌باشد، آموزش زوجین به منظور ارتباط موثرتر در زمینه موضوعات مهم، حل موضوعات مشکل‌زا با بهره گرفتن از الگوی حل تعارض ده مرحله‌ای، کند و کار و موضوعات مربوط به خانواده اصلی با بهره‌گیری از نقشه زوجین و خانواده، طرح‌ریزی برنامه‌ای برای نیل به اهداف فردی، زوجینی و خانوادگی، برنامه آماده‌سازی- غنی‌سازی پنج تمرین را برای کمک به زوجین در دستیابی به این اهداف طراحی نموده است. که هدف از آنها تشویق زوجین به همیاری و برنامه‌ریزی با یکدیگر برای مواجهه باموضوعات مهم می‌باشد (اولسون و اولسون، ۱۹۹۹).
پایان نامه

تمرین ۱: سهیم شدن نقاط قوت و رشد آفرین

هر یک از زوجین سه حیطه که احساس می‌کنند از حیطه‌های رشد آفرین رابطه آنان محسوب می‌شود، انتخاب می‌نمایند. سپس هر یک از آنها تشویق می‌شود تا آنچه را که نقطه قوت رابطه می‌پندارد با دیگری در میان بگذارد.

تمرین ۲: تهیه یک فهرست از درخواست‌ها

جرات‌ورزی و گوش‌دادن فعال دو مهارت مهم هستند که در تمریین ارتباطی شماره دو زوجین بر آنها تاکید می‌شود. زوجین سه کار که از همسر خود انتظار دارند در اکثر مواقع انجام دهد را فهرست می‌کنند و به نوبت آن را با هم در میان می‌گذارند، که در این میان گذاردن خواست‌ها باعث افزایش جرات‌ورزی آنان در قبال یکدیگر می‌شود.

  • milad milad

پایان نامه نظریه رابرت مک کری و پل کاستا: الگوی پنج عاملی

milad milad | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

 

یکی از اهداف طبقه بندی صفات، تعریف حیطه ها و ابعادی است که بتواند تعداد زیادی از صفات را پوشش دهد (نصوحیان، ۱۳۹۱). بدین ترتیب پژوهشگران به جای بررسی جداگانه هریک از صفات می توانند ابعاد خاص ویژگی های شخصیت را مطالعه کنند (جان و سریواستاوا[۱]، ۱۹۹۹). یکی از طبقه بندی های صفات شخصیت، طبقه بندی پنج عاملی بزرگ شخصیت است که توسط مک کری  و کاستا صورت گرفته است.

مک کری و کاستا (۱۹۸۹) پنج محور اصلی برای معرفی شخصیت ارائه کردند. نظریه آنها نظریه «پنج عاملی بزرگ» در شخصیت شناخته شد. این نظریه از سوی روان شناسان مذکور در اواخر دهه ۸۰ میلادی ارائه شد و در اوایل دهه ی ۹۰ مورد ارزیابی قرار گرفت. ماتیوزو دیری[۲] (۱۹۹۸) اشاره دارند که این نظریه از جهاتی دارای پایه های منطق کلامی و از زوایایی دارای زیربنای آماری است. دیگمن[۳] (۱۹۹۰) معتقد است که طرح پنج عاملی، ساختار ویژگی های شخصیت را نشان می دهد و محصول چهار دهه تلاش و کوشش عملی در این زمینه است (به نقل از حق شناس، ۱۳۸۸).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

مک کری و کاستا، پنج عامل بزرگ شخصیت را تمایلاتی معرفی کرده اند که زمینه زیستی دارند، یعنی تفاوت های رفتاری مربوط به پنج عامل به ژنها، ساختار مغز و مانند آن بر می گردد. این تمایلات اساسی، آمادگی عمل و احساس به نحوی خاص است و به طور مستقیم تحت تأثیر محیط قرار ندارد. آنها با طرح مجدد مسئله طبیعت در برابر تربیت، نظر خود را به تربیت بیان
می کنند. جان کلام این است که صفات شخصیت مانند خلق و خو، آمادگی های درونی در مسیر رشد بوده و اساساً مستقل از تأثیرات محیطی هستند (پروین و جان، ۱۳۸۹).

با توجه به شواهد مربوط به ارثی بودن تمایلات اساسی، تأثیرات محدود آنها از والدین و مطالعاتی که در سایر فرهنگ ها و جوامع شده است، مک کری و کاستا معتقدند که شخصیت از یک رسش درونی نشأت می گیرد. با این دید، صفات شخصیت بیشتر متأثر از عوامل زیستی است تا محصول تجربه ی زندگی و شکوفایی تمایلات اساسی به وسیله محیط( پروین و جان، ۱۳۸۹).

عوامل پنج گانه در طی مدت زمان طولانی و در فرهنگ های مختلف عموماً ثابت اند
(مک کری و کاستا، ۱۹۹۹؛ به نقل از نیلفروشان، ۱۳۸۹). باید در نظر داشت که اگر چه صفات شخصیتی با ثبات اند ولی افراد می توانند الگوهای رفتاری افکار و احساسات خود را در طی    برنامه های مداخله و درمان تغییردهند. بنابراین پیوند بین پنج عامل و پیامدهای مهم زندگی اشاره به ابعاد رفتاری دارد که افراد می توانند برای رشد شخصیتی و متغیر مد نظر قرار دهند. تغییر در ساختار شخصیت باید با توجه به تغییرات بلوغ و پختگی، انتقال های بافتی – اجتماعی و تکالیف زندگی مختص سن بررسی شود (جان و سریواستاوا، ۱۹۹۹).

این پنج عامل عبارتند از: روان رنجورخویی، برون گرایی، تجربه پذیری، توافق پذیری و وظیفه شناسی.

این عوامل از طریق انواع فنون ارزیابی، از جمله پرسشنامه های خودسنجی، آزمون های عینی و گزارش های مشاهده گران تأیید شده است. پژوهشگران بعداً آزمون شخصیتی را به نام پرسشنامه شخصیت نئو (NEO) ساختند که از سرواژه های به دست آمده از حروف اول سه عامل اول برای اسم آن استفاده شده است (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸).

[۱]-Srivastava

[۲] – Mattewes& Deary

[۳]- Digman

  • milad milad

۱- خودآگاهی به رفتارهای نامطلوب.

milad milad | شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۹ ب.ظ

۱-   خودآگاهی به رفتارهای نامطلوب.

  • milad milad