سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه

پیشگیری از جرم در اسلام و تطبیق آن با دانش جرم شناسی

milad milad | دوشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۷:۴۹ ب.ظ

ای در خصوص معنای «تربیت» لازم است.
تربیت به معنای واقعی آن، عبارت است از: «پرورش و رشد دادن»؛ یعنی آماده کردن شرایط مساعد و امکانات لازم برای بالندگی، پرورش، ظهور و بروز استعدادها و قابلیت های نهفته . چنین معنایی از تربیت، خود مبتنی بر قبول کردن یک سلسله استعدادها، ویژگی ها و قابلیت ها در متربی است، به عبارت دیگر «تربیت» با «صنعت» تفاوت خاصی دارد و آن این که، در صنعت، آن چه مد نظر است، «ساختن» است؛ یعنی شخص سازنده در ابتدا، یک منظور و هدفی دارد که برای تحقق این منظور، از یک سلسله مواد و اشیا استفاده می کند و سعی می کند که با انجام کارهایی بر روی آن ها، به هدف خویش دست یابد؛ در عین حال که در این مسیر، به خود این مواد و مصالح توجه ندارد که با این کاری که روی آن ها انجام می دهد، آیا آن ها را کامل می کند یا ناقص، بلکه در این اقدام، تنها چیزی که مهم است، همان تحصیل هدف و منظور ابتدایی است.
در مقابل، در تربیت چنین نیست، بلکه در عین این که هدف و منظوری مورد نظر است، ولی کار بر روی متربی با در نظر گرفتن طبیعت و ذات وی انجام می گیرد؛ بدین نحو که مربی می کوشد تا بر اساس تربیت متربی، شرایط و امکاناتی را که برای رشد و کمال وی بر اساس همان طبیعتش لازم می باشد را فراهم نماید. در نتیجه، در این جا مربی تنها شرایط و امکانات را برای استفاده متربی آماده می کند و این متربی است که از آن و بر اساس طبیعت خویش، پرورش و رشد می یابد.
بدین ترتیب ملاحظه می گردد که اولاً در تربیت، نقصانی در ماهیت متربی ایجاد نمی شود و طبیعت وجودی متربی، تحت الشعاع اهداف اولیه از تربیت قرار نمی گیرند؛ ثانیاً تربیت، اساساً مبتنی بر قبول وجود یک سلسله استعدادها و قابلیت های ذاتی و درونی است.
در تربیت و ساختن انسان نیز به همین دو شکل فوق می توان عمل نمود، هم می توان انسان را هم چون اشیا در نظر گرفت و آن ها را بر اساس مقاصد و اهداف از پیش تعیین شده ساخت و فرد را به شکل در آورد که آن مقاصد را تأمین می کند، حال خواه با ناقص کردن بخشی از استعدادها، ظرفیت ها و عواطف و قابلیت انسان باشد و خواه یا کامل کردن؛ چرا که آن چه در این صورت مهم است. بر آورده کردن «منظور» است. ولی این امر بر اساس تربیت به معنای واقعی نیست، بلکه تربیت به معنای واقعی؛ یعنی پرورش دادن استعدادهای واقعی انسان و آماده کردن شرایط و امکانات لازم برای رشد و بالندگی وی.[۲۸]
این جا است که ارتباط میان پذیرش یا عدم پذیرش فطرت و سرشت ذاتی و مشترک انسانی، ارتباط خویش را با مسئله ی تربیت نشان می دهد؛ پیش فرض ارائه ی «نظام تربیتی عام و جهانی بر همه ی انسان ها»، تنها در صورتی موجه خواهد بود که وجود طبیعت مشترک انسانی با استعدادها، قابلیت ها و زمینه های مشترک پذیرفته شود. هم چنین طرح مباحثی نظیر «حقوق بشر» عام و مشترک نیز بر یک سان دانستن ذات و سرشت مشترک همه ی انسان ها است. در زمینه فلسفه ی اخلاق نیز، تنها با اعتقاد به این سرشت مشترک است که می توان از «مطلق بودن و عینی بودن گزاره های اخلاقی» سخن به میان آورد[۲۹] و افعال انسانی را بر اساس حسن و قبح اخلاقی مورد ارزیابی و سنجش قرار داد، که از این حیث نیز، بحث فطرت و سرشت مشترک، به عنوان پیش فرض ورود به مباحث «تربیت اخلاقی» و «پرورش روحی» انسان، اهمیتی فوق العاده می یابد.
لذا با توجه به آثار و نتایج مهم تربیت بر بحث فطرت و سرشت مشترک، در ادامه ی این نوشتار به بررسی نظریه های مختلف ارائه شده در این خصوص و آثار و نتایج در مباحث مربوط به تربیت انسانی و پرورش اخلاقی و دیدگاه اسلام در این خصوص می پردازیم.
در مجموعه آموزه های اسلامی؛ در خصوص اصل وجود چیزی به عنوان طبیعت و ذات مشترک میان همه ی انسان ها، تقریباً هیچ تردیدی وجود ندارد. در برخی از آیات قرآن مضامینی وجود دارد که به صراحت و یا به طور ضمنی به وجود ذات و حقیقی ویژه و مشترک در «انسان ها دلالت دارد که از جمله ی واضح ترین آن ها آیه ی زیر است:»
«فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی ااناس علیها لا تبدیل لخلق الله.[۳۰]»
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده است، دگرگونی در آفرینش الهی نیست.
علاوه بر آیه فوق، در برخی از روایات نیز به فطرت الهی در انسان تصریح شده؛ از جمله از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که می فرمایند:
«کل مولود علی فطرت»[۳۱]
هر نوزادی بر فطرت توحید متولد می شود.[۳۲]
پذیرش فطرت[۳۳] و ذات مشترک در انسان ها، مبتنی بر اعتقاد به دو بعدی بودن وجود انسان – که از آن ثنویت و دو انگاری[۳۴] تعبیر می شود- طبق این اعتقاد، انسان در بعد مادی و جسمانی خویش خلاصه نمی شود، بلکه از جوهری غیر مادی به نام نفس یا روح نیز برخوردار است که کلیه امور و پدیده های نفسانی و ذهنی نظیر علم و اراده و عزم و آرزو به این جنبه از وجود انسانی استناد داده می شود. از لحاظ بینش اسلامی و با دقت در محتوا و مضمون آیات قرآن و روایات معصومین (ع) در این خصوص استنباط می شود که حقیقت انسان و انسانیت او به روح اوست و نه جسم فنا پذیر او (اصالت روح).[۳۵] بر این اساس، بخش اصیل وجود انسان آن جنبه ای از وجود انسان که هویت، شخصیت و انسانیت او بدان وابسته است. مجموعه افکار، عواطف، احساسات، تمایلات، تجارب و خاطرات هر شخص وجه امتیاز او از سایر افراد انسانی است.
اما در خصوص قضاوت ارزشی در مورد فطرت و سرشت مشترک انسانی، باید

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

گفت در آموزه های اسلامی در گونه اظهار نظر شده است. در برخی از آیات قرآن کریم، از کرامت و بزرگی ذاتی انسان سخن به میان آمده،[۳۶] به عنوان خلیفه الله در روی زمین معرفی شده،[۳۷] مسجود ملائکه است،[۳۸] موجودی است که ذاتاً به ایمان گرایش دارد و از کفر و الحاد گریزان است،[۳۹] نحوه ی ساختمان و نوع خلقتش بر محور خدا جویی استوار شده است،[۴۰] روح خدایی در او دمیده شده،[۴۱] و راه تقوی و عصیان و درک زشت و زیبا بر او نمودار گردیده است.[۴۲]
در نقطه ی مقابل آیات فوق، شاید نزدیک به ۶۰ مورد در قرآن کریم، انسان به طریقی مذمت شده و مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته است. در این آیا انسان را موجودی حریص، کم حوصله، بخیل[۴۳] و ناسپاس [۴۴] معرفی می کند که در هنگام دستیابی به نعمت ، به جای شکر نعمت های پروردگار تکبر می ورزد و در هنگام از دست دادن نعمت ها ، مایوس و ناامید می گردد،[۴۵] فخر فروش [۴۶]عجول و شتابگر است [۴۷] و از گناه و طغیان منزجر نیست .[۴۸] با دقت در این آیات ، به روشنی مشخص می گردد که انسان به ظاهر ، مجموعه ای از تضادها و ناهمگونی ها است ؛ از سویی برترین و زیبا ترین حقایق هستی و شایسته ی ستایش است و از سوی دیگر ، محل بروز زشتی ها و پستی های بی مانند و مستحق مذمت است . این مذمت و ستایش توامان را به دو گونه توجیه کرده اند: توجیه اول اینکه هر دو دسته از آیات فوق به جهات تکوینی و ذاتی و سرشتی بشر نظر دارند و در نتیجه انسان ، از یک ذات و حقیقت دو گانه و متضاد برخوردار است . طبق این توجیه و تحلیل ، ذات و سرشت انسان کانون گرایشها و انگیزه های متضاد و مادی و معنوی است . همانگونه که فطرت الهی در انسان امری غیر اکتسابی و ذاتی است ، غرایز حیوانی نیز اموری فطری و ذاتی می باشند. بنابراین ، قضاوتی یک سویه درباره ی ذات انسان لمری ناممکن است .[۴۹]
تحلیل و توجیه دوم ، ساحت درون انسان را دارای دو مزلت می داند که هر دسته از اوصاف قرآن در مورد انسان ، ناظر به یکی از ابعاد وجودی انسان است : «فطرت » و «طبع». غرایز و تمایلات حیوانی انسان ، طبع آدمی را تشکیل می دهند که ارتباط زیادی با بدن و جسم انسان دارد و شرور و بدی ها ؛ از جمله حرص ، بخل و جهل و کفران از این بعد حیوانی او نشات می گیرد. در مقابل ، فطرت انسان قرار دارد که روح ملکوتی و مجرد آدمی ، آن را تشکیل می دهد و جسم در ساختمان و ویژگی های آن سهمی ندارد . این بعد از وجود آدمی است که خدا آشنا است و با عالم قدس و سرچشمه خیرات تناسب و سنخیت دارد و خواهان فضایل، مکارم، خوبی ها و کمالات است.[۵۰]
بر این اساس، انسان طبعی، کسی است که طبع فزون طلب در وجود او حکم فرمانی و سله یافته و بر فطرت او چیره گشته است. انسان مادام که در بند طبع و تابع شهوت و غضب است، جز به خدمت گرفتن و استثمار دیگران نمی اندیشد. او در این مقام، حریص و بخیل و ظلوم و جهوا و خودخواه محض است و عقل و فطرت خویش را به اسارت طبع در آورده است.[۵۱] اما در مقابل، انسان فطری، انسانی است که طبع خویش را در مهار عقل و فطرت خود در آورده است. مدح های قرآنی شامل مرتبه فطرت انسانی و انسان فطری است و مذهبهای قرآنی شامل طبع آدمی و انسان طبعی می شود.
تفاوت این تحلیل با توجیه و تحلیل اول آن است که توجیه نخست، زمینه های مثبت و منفی انسان را یک سان شامل سرشت ذات انسان می دانست، حال آن که در توجیه دوم، زمینه ها شامل دو مرتبه و منزلت وجودی انسان می شوند که بین این دو مرتبه، اختلاف درجه وجود دارد. حقیقت آدمی مرتبه فطرت او است که کمال و غایت نهایی انسان به آن مربوط می شود و طبع آدمی در درجه ای نازل تر واقع شده است. وجود طبع برای بقا و دوام خصوصاً جسم او لازم است، اما باید کنترل انسان و تابع عقل و فطرت او باشد.[۵۲]
به نظر می رسد که تحلیل دوم از لحاظ دلالت قرآنی و آرای اندیشمندان اسلامی، وجیه تر به نظر برسد. آیات زیر را می توان شاهدی بر تقدم جهت فطری انسان بر جهت طبعی و حیوانی انسان دانست: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم ردنه اسفل السافلین الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات».[۵۳]
که ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم، سپس او را به پایین ترین مرحله باز گرداندیم مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند.
آیه شریفه بیانگر این حقیقت است که انسان در آغاز خلقت و آفرینش خویش، از قوام و اعتدال نیکویی (احسن تقویم) برخوردار بوده است و سپس به دلیل اعمال ناشایست گروهی از آن ها که اهل ایمان و عمل صالح نیستند، این صلاحیت ها و قابلیت های فطری را تضییع کرده، خود را به درجات پستی می کشانند.[۵۴]
با توجه به آن چه گفته شد، از آموزه های اسلامی بدست می آید که وجود انسان صحنه ی نبرد و کار زار خواسته های فطری و طبعی او است. گاه انسان چیزی را مکروه می دارد که فطرتش طالب آن است و گاه چیزی را دوست دارد که فطرت او از آن کراهت دارد. اما پس از پیروزی و حاکمیت فطرت و حقیقت انسانی، یک وحدت و انسجام حقیقی پیدا می شود و خواسته های طبع او با فطرت او موافق و هماهنگ می شود.[۵۵]

گفتار دوم:پیشگیری از جرم و ارتباط آن با اخلاق

یکی از مهمترین سرمایه های بشری، اخلاق و ارزش های اخلاقی ، تربیت صحیح و تأدب به آداب نیک و پسندیده است که اهمیت والایی برای زندگی و پیشرفت و سعادت انسان دارد. اما متاسفانه از آنجا که بشر مطلقا محسوسات و مادیات را قبل از امور معنوی می شناسد ، به اهمیت و ارزش این مهم ، کمتر توجه کرده و نقش و جایگاه آن را در زندگی به درستی مشخص نکرده است .[۵۶]
یکی از رسالت های دین و آموزه های دینی ، توجه دادن انسان به جایگاه واقعی این امر در زندگی بشر است . آمیختگی اخلاق و مذهب به طور آشکارا در ادیان توحیدی ؛ از جمله یهود ، مسیحیت و اسلام قابل مشاهده است . این پیوند در اسلام تا بدان اندازه است که تزکیه و تهذیب روحی [۵۷] به کمال رسانیدن اخلاق [۵۸] به عنوان فلسفه بعثت پیامبر اکرم (ص) مطرح گردیده است. [۵۹]
هر چندپیدایش عصر رنسانس و در پی واکنش به عملکرد نادرست کلیسا در قرون وسطا و آموزه های تحریف شده مسیحیت ، گرایش مذهبی رو به ضعف نهاد و به تبع آن ، اندیشه ی جدایی دین از اخلاق و به طور کلی از صحنه اجتماعی مطرح گردید، اما در آموزه های اصیل اسلامی ، به هیچ وجه چنین امری محقق نگردیده است . به همین لحاظ ، اخلاق و ارزش های اخلاقی همچنان پیکره ی اصلی آموزه های دینی اسلامی را به خود اختصاص داده است و پرورش انسان اخلاقی ، مهمترین هدف این دین است .
به هر روی ، حتی در جوامع غربی و با نا دیده انگاشتن تاکیدات و سفارشات دینی در مورد اخلاق ، نیاز انسان به عمل کردن بر مبنای اخلاق فردی و اجتماعی ضرورت و اهمیت آن برای جامعه انسانی به هیچ وجه کمرنگ نخواهد شد ؛ به عبارت دیگر ، گذشته از مصالح آخرتی و معنوی اخلاق برای انسان ها ،پیشرفت و سعادت دنیایی انسان نیز جز از طریق کسب فضایل و عمل کردن به ارزش های اخلاقی در سطح فرد و جامعه ، محقق نخواهد شد . حضرت علی (ع) در ضمن کلام پر معنی خویش ، پرده از این حقیقت اصیل می گشاید:
«لو کنا لانرجوا جنه و لا نخشی نارا و لا ثوابا و لا عقابا لکان ینبغی لنا ان نطلب مکارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح»[۶۰]
بر فرض که امیدی به بهشت و ثواب و بیمی از دوزخ و عقاب نداشته باشیم، باز شایسته آن بود که ما در پی مکارم الاخلاق باشیم ؛ زیرا خوشبختی و سعادت را این طریق می توان به دست آورد.
بر اساس این نگاه ، سر چشمه بسیاری از نابهنجاری ها و انحرافات فردی و اجتماعی و وقوع جرایم و کجروی ها در فقدان حاکمیت اخلاق و ارزش های اخلاقی نهفته است . این امر اگر چه در بسیاری از نظریه های جرم شناسانه که در باب چرایی وقوع جرایم و انحرافات تاکنون ارائه شده اند، مورد غفلت قرار گرفته ، اما شکست نظریه های مذکور در کنترل جرایم رویکرد دوباره به اهمیت این مقوله حیاتی را سبب شده است . در استناد و تحقیقات بین المللی از جمله در نهمین کنگره سازمان ملل متحد در خصوص پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمان – که به جرایم خشونت آمیز اختصاص داشت و در قاهره تشکیل شد – به این نکته به روشنی تصریح شده است که بین جرم و وجود یا عدم وجود نابهنجاری های اخلاقی در سطح فردی یا اجتماعی رابطه ای مستقیم وجود دارد. توضیح بیشتر در این خصوص را به مبحث «نقش موثر اخلاق در پیشگیری از بزه و انحرافات » در همین نوشتار وا می گذاریم.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

  • milad milad

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی